یادداشت از خاطره امیری- دکتری شهرسازی: مفهوم «شهر فراگیر» به مثابه یک پارادایم نوین در شهرسازی، نه صرفاً یک آرمان اخلاقی، بلکه یک ضرورت ساختاری برای بقا و شکوفایی جوامع شهری در قرن بیست و یکم است. در عصری که شاهد تکثر و تنوع بیسابقهای در بافتهای جمعیتی و سبکهای زندگی هستیم، شهرها به عنوان اصلیترین صحنههای تعاملات انسانی، نیازمند بازاندیشی اساسی در اصول طراحی و مدیریت خود هستند تا بتوانند پذیرای تمام شهروندان با پیشینهها، تواناییها و نیازهای گوناگون باشند. شهر فراگیر، در این راستا، نه یک نقطه پایان ایستا، بلکه فرآیندی پویا و مستمر در جهت تحقق عدالت فضایی و همزیستی مسالمتآمیز است.
در لایههای بنیادین، شهر فراگیر بر اصل جهان شمولی استوار است؛ اینکه هر فرد، صرفنظر از ویژگیهای فردیاش، حق دارد به طور کامل و برابر در زندگی شهری مشارکت کند. این اصل، خود را در ابعاد گوناگونی نمایان میسازد. نخست، دسترسی کالبدی که فراتر از حذف موانع فیزیکی برای افراد دارای معلولیت، شامل طراحی فضاهایی میشود که برای تمامی گروههای سنی و با سطوح مختلف توانایی حرکتی قابل استفاده باشد. معابر پیاده مناسب، حمل و نقل عمومی در دسترس و ساختمانهای با طراحی همگانی، از مؤلفههای اساسی این بعد هستند.

با این حال، فراگیری صرفاً به کالبد محدود نمیشود. فراگیری اجتماعی، بعدی حیاتی است که بر ایجاد فضاهایی برای تعاملات بینفرهنگی، تقویت حس تعلق اجتماعی و مقابله با اشکال مختلف تبعیض و انزوا تأکید دارد. شهرهای فراگیر، میزبان تنوع فرهنگی و زبانی هستند و از طریق ایجاد فضاهای عمومی مشترک، برنامههای اجتماعی چندفرهنگی و سیاستهای ضدتبعیض، به انسجام اجتماعی کمک میکنند.
بعد دیگری که در شهر فراگیر اهمیت دارد، فراگیری اقتصادی است. این بُعد، بر ایجاد فرصتهای برابر برای دسترسی به اشتغال، آموزش و منابع اقتصادی برای تمامی شهروندان تمرکز دارد. سیاستهای توانمندسازی گروههای کمبرخوردار، حمایت از کارآفرینی اجتماعی و ایجاد اقتصادهای محلی متنوع، ازجمله راهکارهایی هستند که میتوانند به تحقق این هدف کمک کنند.
افزون بر این، در عصر اطلاعات، فراگیری دیجیتال نیز از اهمیت فزایندهای برخوردار شده است. اطمینان از دسترسی همگانی به زیرساختهای دیجیتال، آموزش مهارتهای دیجیتال و ارائه خدمات آنلاین به شیوهای قابل دسترس برای همگان، از جمله الزامات یک شهر فراگیر در دنیای امروز است.
مسیر دستیابی به شهر فراگیر، یک فرآیند پیچیده و چندلایه است که نیازمند تغییر در طرز فکر و رویکردهای سنتی شهرسازی دارد. این امر مستلزم مشارکت فعال شهروندان در تمامی مراحل برنامهریزی و طراحی شهری است. شنیدن صدای تمامی گروهها، به ویژه گروههای به حاشیه رانده شده و ادغام دیدگاههای آنها در فرآیندهای تصمیمگیری، امری حیاتی است. همکاری بینبخشی میان سازمانهای دولتی، نهادهای مدنی، بخش خصوصی و دانشگاهها نیز برای پیشبرد اهداف شهر فراگیر ضروری است.
ارزیابی میزان فراگیری یک شهر نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. استفاده از شاخصهای سنجش فراگیری، جمعآوری دادههای تفکیکشده و انجام پژوهشهای کیفی برای درک تجارب زیسته گروههای مختلف شهروندی، میتواند به شناسایی نقاط قوت و ضعف و هدایت اقدامات آتی کمک کند.
در نهایت، شهر فراگیر نه تنها یک هدف غایی نیست، بلکه یک سفر مستمر به سوی عدالت فضایی و کرامت انسانی است. ساختن شهرهایی که در آن هر فرد، بدون احساس غریبگی یا نادیده گرفته شدن، بتواند بهطور کامل مشارکت کرده و از فرصتهای شهری بهرهمند شود، نه تنها به نفع افراد، بلکه به نفع کل جامعه خواهد بود و بستری را برای شکوفایی استعدادها و پتانسیلهای همگان فراهم خواهد آورد.