25 شهریور 1403

آزاده‌ای که ناجی شکنجه‌گر خود شد

نویسنده: خبرگزاری ایکنا

بعد از بازگشت به وطن، توفیق رفتن به کربلا برایم حاصل نمی‌شد. می‌پرسیدند: چرا کربلا نمی‌روی؟ پاسخ می‌دادم: «باید امام حسین(ع) بطلبد.» روزی همسرم از آقای محمد مسگری که از مداحان کاشان است، درخواست کرد که من را با خود به کربلا ببرد.

در یکی از روزهای ماه صفر سال ۱۳۷۸ که زیارت عاشورا داشتیم، آقای مسگری گفت: «هفته دیگر عازم کربلا هستیم، تو هم با ما بیا» و من حرف همیشگی را گفتم که امام حسین(ع) باید بطلبد.

او نزد آقای منوچهر دهقان، کارمند فرمانداری و کارگزار حج و زیارت کاشان شرح ماوقع داده بود. یک روز، ساعت سه بعدازظهر زنگ خانه به صدا درآمد. آقای دهقان گفت گذرنامه‌ات را بیاور و خودش تمام کارهای گذرنامه و… را انجام داد.

راه سفر را در پیش گرفتیم. اول به نجف و بعد هم به کربلا مشرف شدیم. روز دوم در کربلا در مسیر بین‌الحرمین، توجهم به مردی جلب شد که به من نگاهی کرد و رو برگرداند. وقتی دقت کردم، متوجه شدم یکی از سربازان عراقی اردوگاه دوران اسارت به نام محمد است. نزدیک رفتم……….

آنچه خواندید، برشی از خاطرات حسین عارف، جانباز و آزاده اهل کاشان است که خبرنگار ایکنا در اصفهان به‌مناسبت ۲۶ مردادماه، سالروز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی، پای خاطرات او نشست. برای خواندن ادامه خاطره‌ای که به آن اشاره شد و دیگر خاطرات این آزاده سرافراز، می‌توانید به لینک زیر مراجعه کنید:

https://iqna.ir/00Hkw1

همچنین به همین مناسبت، فیلمی تهیه شده است که تصاویری از بازگشت آزادگان به میهن را در سال 1369 به نمایش می‌گذارد و در لینک زیر قابل دسترس است:

https://iqna.ir/00Hkw7

مطالب مرتبط