محدود شدن عرض خیابان عمدتاً باعث ترافیک در این قسمت میشود. اکثر وسایل نقلیه در مسیر مجاز به انتظار رفع ترافیک منتظرند. بعدازظهر گرم اواخر خرداد است و این، انتظار را سختتر میکند. مثل همیشه ماشینهایی را میبینم که بیاعتنا به این انضباط ترافیکی، وارد مسیر بی آر تی میشوند. از آنجا که هنوز به محدوده موانع خیابانی نرسیدهایم، این ماشینهای متخلف پس از دور زدن این محدودیت ترافیکی خود را به مسیر مجاز زورچپان میکنند.
مدتی است متوجه مفهوم «انضباط شهری» هستم. در سطحی بالاتر «انضباط اجتماعی» به معنای نظمپذیری است. به شرطی که بستر این نظمپذیری، شهر باشد میتوانیم از انضباط شهری یاد کنیم. نکته مهم در این نظمپذیری، اعمال تام و تمام قوانین است. در یک انضباط کامل وعدههای قانونی تحقق مییابند. به شکلی که رعایت قوانین، وظیفه شهروندی قلمداد میشود و مقرر میگردد کسانی که این محدودیتها را رعایت نکنند مجازات شوند. شهروندان منضبط اگرچه به شکل مستقیم پاداشی نمیگیرند، اما در مجموع از مواهب این انضباط شهری نظیر پیشبینیپذیری بهرهمند میشوند. اما در یک «انضباط نارس» شهروندان منضبط مجازات میشوند و شهروندان متخلف پاداش میگیرند. این بدین خاطر است که انضباط شهری به شکل ناقصی اجرا میشود. اِعمال قانون درگیر بینظمی، عدم تداوم و منویات شخصی است. وقتی شهروندان از روی سهو یا بهطور عامدانه مرتکب تخلفی شوند و تسامح قانون را تجربه کنند بر انجام آن مصر خواهند بود. از سوی دیگر و از آنجا که رعایت قوانین عمدتا با لگام زدن بر یک منفعت فردی معنا مییابد و با محدودیتی همطراز است، در این شکل اِعمال نصفه و نیمه، انضباط اجتماعی برای شهروندان منضبط همچون خسارت و تنبیهی جلوه میکند. به بیان روشنتر رانندگان متخلف چون از عدم جریمه خود مطمئناند بر رفتار هنجارشکنانه خود اصرار میکنند، زودتر به مقصد میرسند و احساس زرنگیشان تقویت میشود. در مقابل رانندگان قانونمدار تنها ترافیک، گرما و احساس زیاندیدگی را تجربه میکنند و با راه ندادن رانندگان متخلف و بوق و بگو مگو به مجازات آنها میپردازند؛ نتیجه چنین شرایطی تنها تشدید احساسهای دوگانه (زرنگی-زیاندیدگی) است.
آنچه در وضعیت اجتماعی-شهری ایران امروز بدان نیازمندیم تجربه انضباط کامل است. انضباط تنها در شکل تام و تماماش به منافع جمعی منتهی میشود. هر صدمه و رخنهای در اجرای این انضباط آن را به بیانضباطی تبدیل میکند. نکته مهم آن است که در صورت عدم اجرای تام و تمام قانون و اعمال حداکثری نظم، این فرهنگ نظمناپذیری است که با میل فزاینده تکثیرش به کل پیکره اجتماعی تسری مییابد. همچنین باید تاکید کرد که اعمال حداکثری قانون هیچ منافاتی با راهبرد فرهنگی ندارد. مرسوم است که در مواجهه با آسیبهایی از این دست از راه حلهای فرهنگی یاد میشود. اگرچه این راهحلها به عنوان یک راهبرد بلندمدت موثر خواهند بود ولی در کوتاه مدت و در اسرع وقت گولزننده و گاهی برای سلب مسئولیت مورد سوء استفاده قرار میگیرند.