4 تیر 1404

بازی و کشف زیبایی پنهان کار

16 دی 1403

سمیرا قاسمی

سید حسن ناصری، دانشجوی مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی اصفهان: دلتان تنگ شده برای دوران کودکی‌، درست است؟ دورانی که نیازهایمان بدون هیچ صحبتی، برطرف می‌شد، بیشتر روز را می‌خوابیدیم و وقتی بیدار می‌شدیم، بدون آن‌که به کسی حرفی بزنیم، همه متوجه خواسته‌ ما می‌شدند و در تکاپو بودند تا به آنچه می‌خواهیم برسیم. بعد از بیداری و کمی جیغ‌وفریاد زدن هم که نوبت بازی و سرگرمی بود.

دنیای بازی و سرگرمی برای ما، هم لذت داشت و هم یادگیری. هنگامی که صحبت کردن را نیاموخته بودیم، با کمک بازی‌ها اعداد را آموختیم، رنگ‌ها را آموختیم، لگوها را که روی هم می‌چیدیم، تبدیل به ساختمان بزرگی می‌شد و این بازی، ساختن را به ما یاد می‌داد.

جلوتر که آمدیم و سرگرمی‌هایمان هیجان‌انگیزتر شد، آموخته‌هایمان هم چندین پله فراتر رفت. بهترین دوست‌ها را پیدا کردیم. آموختیم که چگونه با آن‌ها تعامل داشته باشیم. اگر در حین بازی برای او مشکلی پیش می‌آمد، دست یاری به‌ سویش دراز می‌کردیم و این‌گونه مهربانی و کمک به هم‌نوع را آموختیم.

چرخه‌ یادگیری انسان بسیار جالب است. ما حتی می‌توانیم از غیرمستقیم‌ترین چیزها، درس بگیریم، اصول زندگی را بیاموزیم، راه ‌و چاه را بیابیم و به سعادت برسیم. مگر کتب رمان چیزی غیر از این هستند؟ به ما می‌گویند: «در رمان‌ها چیست که آن‌ها را می‌خوانید؟ اصلا ارزش خواندن دارد؟» اما در یک داستان عاشقانه، که داستان زوج با اصالتی را روایت می‌کند که در کنار یک‌دیگر بر مشکلات زندگی پیروز می‌شوند، درس‌های بسیاری‌ست که ما به‌شیوه‌ای غیرمستقیم آن‌ها را می‌آموزیم و برایمان عبرت می‌شود. و شاید بهترین مثال قرآن باشد که برای ما داستان‌های فراوانی دارد تا بتوانیم از آن‌ها بیاموزیم و در مسیر زندگی، بر سختی‌ها غلبه کنیم.

بزرگ‌تر که شدیم شاید دیدگاه کودکی‌مان را تغییر دادیم: «سرگرمی می‌خواهم چه‌کار؟ به چه‌دردم می‌خورد؟ این همه کار نکرده دارم که باید به آن‌ها رسیدگی کنم. وقتی برای تلف کردن ندارم.» اما ندانسته یکی از بهترین شیوه‌های یادگیری‌‌مان را کنار گذاشتیم: بازی و سرگرمی!

در کتاب مدیریت توجه نوشته شده ایان بوگوست، پژوهشگر حوزه سرگرمی و استاد رایانش تعاملی در موسسه فناوری جورجیا، ادعای جسورانه‌ای مطرح کرده که طرز فکر ما درباره سرگرمی و بازی را به چالش می‌کشد: «سرگرمی، سرگرمی است حتی اگر لذت چندانی نداشته باشد یا اصلا لذت‌بخش نباشد.»

به نظر این پژوهشگر، هر کار دشواری را می‌توان با بازی همراه کرد و با اینکه بازی لزوما لذت‌بخش نیست اما می‌تواند از ناراحتی‌ رهایمان کند؛ فراموش نکنیم که همین ناراحتی‌ها دلیل اصلی حواس‌پرتی ما هستند و می‌توان از بازی مانند ابزاری استفاده کرد که تمرکزمان حفظ شود.

بوگوست به ما می‌گوید: «تغییر دادن تعمدی کارها با روشی جدید، ما را سرگرم می‌کند.» بنابراین راه‌حل، تمرکز کردن بر خود کار است.

به جای اینکه از رنجمان فرار کنیم یا با امتیازهایی مثل جایزه‌ها یا کارهای لذت‌بخش به خودمان انگیزه دهیم، باید آن‌قدر دقیق توجه کنیم تا چالش‌هایی را بیابیم که قبلا ندیده‌ایم. وقتی حواس‌پرتی‌ها وسوسه‌مان کردند، این چالش‌های جدید با تازگی بخشیدن به کار توجهمان را جلب و تمرکزمان را حفظ می‌کنند.

عوامل حواس‌پرتی بی‌شماری که به نیت سودآوری تولید شده‌اند، مثل تلویزیون یا رسانه‌های اجتماعی، مدام ما را با چیزهای تازه، سرگرم نگه می‌دارند. به بیان بوگوست می‌توانیم از همان ساختار عصبی بهره ببریم که ما را به قلاب رسانه انداخته است تا به کاری مشغولمان کند که در حالت عادی برایمان ناخوشایند است.

سرگرمی به معنای این است که در چیزی که دیگران به آن توجهی نمی‌کنند به‌دنبال تنوع بگردیم. سرگرمی یعنی عبور کردن از سد ملالت و یکنواختی کار برای کشف کردن زیبایی پنهان آن.

آیا در حال تحصیل هستید؟ در درس‌هایتان به‌دنبال سرگرمی و زیبایی پنهان آن باشید. روزانه هشت ساعت مشغول کار هستید؟ در برنامه‌ امروزتان به‌دنبال چالش و موضوع جدیدی باشید که آن کار را نسبت به دیروز برایتان جذاب‌تر می‌کند. مشغول آرایشگری هستید؟ پس کار شما همواره متنوع و لذت‌بخش است و هر مراجع برای شما می‌تواند حکم یک سرگرمی جدید را داشته باشد.

اندیشمندان بزرگ و کسانی که تکه‌های تاریخ را سر هم می‌کنند در لذت شیرین اکتشاف غرق بودند که توانستند به اکتشافات خود دست یابند. اما به‌خاطر داشته باشید فقط زمانی می‌توانیم چیزهای نو را ببینیم که به خودمان وقت بدهیم تا مشتاق و مصمم بر کاری تمرکز کنیم و به‌دقت به دنبال تنوع بگردیم.

چه تردید کنیم بتوانیم کاری را بهتر یا سریع‌تر از دفعه قبل انجام دهیم و چه هر روز ناشناخته‌ها را به چالش بکشیم، به‌ هر حال تلاش برای کشف رمز و رازهاست که ناراحتی‌هایی را که با پناه بردن به حواس‌پرتی از آن‌ها فرار می‌کنیم، به کارهایی تبدیل می‌کند که با آغوش باز می‌پذیریم.

تمرین هفتم

زمان آن رسیده که از دست کارهای ملال‌آور راحت شوید. پس کارهای دائمی را توصیف کنید که برایتان ملال‌آور است و بنویسید با چه نگاه تازه‌ای می‌توانید به کارتان بنگرید که آن را بیشتر شبیه بازی کند؟

و چه تغییراتی می‌توانید به آن اضافه کنید تا کار، به سرگرمی تبدیل شود؟

سازمان دانشجویان جهاددانشگاهی واحد اصفهان می‌کوشد با انتشار سلسله مطالب «کار خوانی»، مخاطبان خود را در مسیر رسیدن به شناخت بهتر خود، برای رسیدن به رضایت شغلی یاری کند. یادداشت‌های پیشین، با هشتگ کارـخوانی در شبکه‌های اجتماعی این سازمان به نشانی studentcity.isf@ قابل دسترسی است و یادداشت‌های آتی نیز، به معرفی کتاب «مدیریت توجه» اختصاص خواهد داشت؛ کتابی که راهنمایی است برای تصمیم‌گیری و عملی‌کردن تصمیم‌ها و به نتیجه رساندن هدف‌ها، تا نیرو و امیدی به خواننده ببخشد که برای وقت باقیمانده‌اش نقشه بکشد، جاه‌طلبی‌هایش را کشف کند و همان‌طوری زندگی کند که دوست دارد.

مطالب مرتبط