مدیر عامل سابق شرکت اچپی میگوید: «در طول سالها فعالیتم فهمیدهام اگر فعالانه در جایی مشغول حل مشکلی نباشم، توانایی تجربهاندوزی و یادگیریام افزایش نمییابد. علتش این است که فرصتها، برای رشد و توسعه فردی همیشه در دل مشکلات پنهان هستند.» او، برای باورپذیر کردن این مسئله، داستان کودکانهای که «کوبی یامادا» در کتاب «با مشکل چه کار میکنی؟» نوشته را پیش میکشد؛ داستانی که شخص اول آن پسر بچهای است که یک روز صبح از خواب بیدار، و متوجه میشود ابر سیاه شومی بالای سر او میچرخد. پسرک این مشکل را نمیخواسته، دعوتش نکرده بوده، و دوستش نداشته اما مشکل آنجا بوده…
او ابتدا شروع میکند به انجام واکنشهای اشتباهی مثل اخم کردن، نادیده گرفتن، شلیک کردن اما ابر تکان نمیخورد و بزرگ و بزرگتر میشود تا اینکه پسرک، تصمیم میگیرد از نگرانی دست بردارد و به جای آن، مشکل را حل کند. بنابراین روی کاغذ، مسیر دقیقی را ترسیم، و آنقدر آن را اصلاح میکند تا برای اجرایی کردنش آماده شود. سپس به این خاطر که با تمام توان با مسئله مواجه شده، موفق میشود آن را مغلوب کند و پیروز شود.
وقتی پسرک به آسمان میرود تا با سر وارد مشکل شود، شگفتانگیزترین کشف عمرش را انجام میدهد؛ اینکه چیز درخشانی درون آن ابر سیاه بزرگ هست و به این نتیجه میرسد که مشکل او، در دل خودش، فرصتی برای یادگرفتن، بزرگ شدن و انجام دادن اقدامی شجاعانه دارد.
نتیجهای که کارلی فیورینا، مدیر عامل سابق شرکت اچپی از این داستان میگیرد، این است که مشکلات، میتوانند دوستان ما باشند و ما، میتوانیم به جای اینکه از آنها خشمگین، یا ناراحت شویم، با آنها دوست شویم. اگر چه، تصدیق هم میکند که این دوستان، گاهی میتوانند به شدت مزاحم باشند.
نویسنده کتاب «راه خودت را پیدا کن»، با تأکید بر فرمول «توقف کردن، نگاه کردن و گوش دادن» که در کودکی برای عبور از خیابان پر خطر به کار ما آمده و فرمولی کارا، در مواجهه با تمامی مشکلات است، ۴ دامی که معمولا ما را از تغییر، تعویض و حل مشکلات باز میدارد، اینگونه معرفی میکند:
«این مشکل من نیست»
دام اول: فرض برائت
اولین نشانه دام فرض برائت، بیتعهدی و مسئولیتپذیر نبودن است؛ وقتی مشکل را میبینیم، آن را درک میکنیم و آثاری که ایجاد کرده میفهمیم، اما هیچ تمایلی نداریم که خود را درگیر آشفتگی کنیم، بنابراین ادامه میدهیم.
«من فقط راهحل رو پیدا کردم»
دام دوم: عجله برای قضاوت
نشانه دومین دام، عجله برای قضاوت، محرز انگاری و غرور است؛ وقتی در این دام میافتیم که در خیالمان میدانیم چطور بدون صرف وقت برای بررسی دقیق موضوع از تمام زوایا و همچنین بدون شناسایی منشأ مشکل آن را حل کنیم. مشکلات واقعی، در دنیای واقعی، به ندرت آنقدر ساده هستند که با گفتن سرسری «اوه من راه حل رو پیدا کردم» حل شوند. مشکلات واقعی، به زمان و بررسی دقیق و روشنگرانه نیاز دارند. کسانی که بیشترین تأثیرپذیری را از مشکل دارند، بهتر قادرند آن را حل کنند.
«نمیدونم از کجا باید شروع کنم؟»
دام سوم: کوتاهی در اقدام
این دام زمانی پیش میآید که شخص، راهکار فوری و روشنی برای حل مشکل ندارد و همچنین تمایلی هم برای غلبه بر تنبلی و شروع کار نشان نمیدهد. بنابراین مشکلات به حال خود رها میشوند. تعللها مردم را وامیدارند با چشمپوشی از تفکر خلاقانه و دقیق، آخرین لحظه در انجام کارها عجله کنند و از فرصتهای بینظیر ارتباط عمیق، پیشروی و در نهایت حسن انجام کار، محروم بمانند.
«این مشکل هیچ وقت حل نمیشه»
دام چهارم: ذهنیت کوتهنگری
زمانی متوجه سقوط در این دام میشوید که جملاتی خود ویرانگری از این دست را با خودتان زمزمه میکنید:«هیچی هیچوقت عوض نمیشه»، «دیگه تقلا کردن فایدهای نداره» یا «زندگی میخواد دمار از روزگار من در بیاره.» باید باور کنیم صرف نظر از اینکه اوضاع چقدر بد به نظر برسد، تغییر، همیشه راه نجات است.
کارلی فیورینا در کتاب «راه خودت را پیدا کن»، تصریح میکند که ما، با وجود گفتن حرفهایی متقاعد کننده درباره توانایی خودمان، اغلب نمیخواهیم مشکلات را حل کنیم؛ فقط میخواهیم مشکلات حل شوند، بدون اینکه کاری برای حل آن انجام بدهیم!
سازمان دانشجویان جهاددانشگاهی واحد اصفهان میکوشد با انتشار سلسله مطالب «کار خوانی»، مخاطبان خود را در مسیر رسیدن به شناخت بهتر خود، برای رسیدن به رضایت شغلی یاری کند. یادداشتهای پیشین، با هشتگ کارـخوانی در شبکههای اجتماعی این سازمان به نشانی studentcity_isf@ قابل دسترسیست و یادداشتهای آتی نیز، به معرفی بیشتر کتاب «راه خودت را پیدا کن» اختصاص خواهد داشت؛ کتابی که راهنمایی برای تشخیص استعداد نهفته و قدرت درونی، سپس تقویت و به کار بردن آن در جهان بیرونی است.