14 آذر 1403

فصل سخن: «فیلم و جامعه ایرانی»

نویسنده: طاهره شفیعی

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان گفت: یک فیلم آیینه تمام‌نمای جامعه نیست، بلکه فقط بخشی از جامعه را به ما نشان می‌دهد و هر ادعایی مبنی بر نشان‌ دادن همه جامعه در یک فیلم کاملاً کاذب است.

نشست گفت‌وگو درباره کتاب «فیلم و جامعه ایرانی» نوشته احسان آقابابایی از سلسله‌نشست‌های سه‌شنبه‌های فصل سخن روز گذشته، 9 آبان‌ماه در کتابفروشی اردیبهشت جهاددانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد.

در این نشست، احسان آقابابایی، عضو هیئت علمی جامعه‌شناسی دانشگاه اصفهان و نویسنده کتاب اظهار کرد: هنگام مطالعه نقدهای سینمایی در مجلات متوجه می‌شدم که هیچ قاعده‌ای درباره‌ نقد فیلم در نظر گرفته نشده است؛ یعنی منتقدان بعد از تعریف داستان با تکیه بر نظریه‌های علوم انسانی به بیان حرف‌های کلی می‌پرداختند و در زمان تحلیل فیلم به روایت داستان آن اکتفا می‌کردند. این نقد هرمنوتیک در ایران است که عموماً نویسنده دانشی پیشین مثل دانش سینمایی یا روانشناسی و… را مبنایی برای تحلیل فیلم در نظر می‌گیرد.

وی ادامه داد: در آن زمان ما به نقدهای علمی، آکادمیک یا نقدهایی که منتقد بر اساس آنها مسیر درستی را طی کند، نیاز داریم؛ زیرا مثلاً نقد روانکاوانه فیلم‌ها روش خاصی می‌طلبد. بسیاری از افراد بدون شناخت فرد نظریه‌پرداز از نظریه‌های او برای تحلیل فیلم‌ها استفاده می‌کنند. کتاب «فیلم و جامعه ایرانی» قصد ندارد از چند منظر درباره سینما سخن بگوید، بلکه می‌خواهد از نظر جامعه‌شناختی سینمای ایران را فهم کند و به اشتراک بگذارد.

به گفته نویسنده، بخشی از کتاب مطالبی نظری برای چگونگی ارتباط فیلم با زندگی واقعی بیان می‌کند. طبق یک نظریه، فیلم‌ها درباره فیلم‌ها صحبت می‌کنند؛ در بخشی از فیلم هیچکاک این اتفاق رخ داده است و شاید در آثار دیگری نیز چنین کاری انجام شده باشد؛ در نتیجه فیلم‌ها به سایر آثار هنری مثل فیلم‌ها یا نقاشی‌ها ارجاع داده می‌شوند. اینکه اسطوره‌ای در یک فیلم بازتولید شده باشد، بیانگر پل زدن به متنی دیگر مثل اسطوره است؛ این نوع نقد بسیار رواج دارد.

وی درباره نظریه بازنمایی توضیح داد: در این نظریه، فیلم بخشی از واقعیت را برش می‌زند، آن را تکه تکه و به شکل جدیدی عرضه می‌کند. در انتخاب بخشی از واقعیت، تحت تأثیر اجتماع و ایدئولوژی قرار داریم؛ برای مثال با انتخاب افرادی از طبقه پایین که درگیر مواد مخدر هستند و تکرار این داستان در فیلم‌های متعدد، کلیشه‌ای از طبقه پایین می‌سازیم. درباره این موضوع در سینمای ایران دو رویکرد وجود دارد؛ یکی سینمایی که دائم از تلخی و رنج سخن می‌گوید که مورد تأیید غربیان است و می‌تواند در جشنواره‌های بین‌المللی جایزه بگیرد و رویکرد دوم تلخی را بخشی از زندگی می‌داند که بحران‌های اقتصادی، بی‌ثباتی زندگی، آینده مبهم، محیط‌زیست و… در آن وجود دارند.

آقابابایی بیان کرد: ما باید راه میانه‌ای انتخاب کنیم؛ یک فیلم آیینه تمام‌نمای جامعه نیست، بلکه فقط بخشی از جامعه را به ما نشان می‌دهد و هر ادعایی مبنی بر نشان‌ دادن همه جامعه در یک فیلم کاملاً کاذب است. در آثار هنری می‌توانیم واقعیت را به‌گونه‌ای که دوست داریم، بسازیم. از منظر روانکاوی، ناخوادگاه ما می‌تواند واقعیت را آن‌طور که امیال ما حکم می‌کنند، بسازد. در جامعه‌شناسی به امیال شخصی درباره برساخت واقعیت توجه نداریم، بلکه رد پای منابع گوناگون، طبقات و ایدئولوژی‌ها در نمایش واقعیت‌های جامعه دیده می‌شود.

وی گفت: زمانی که فیلم بر تکه‌ای از واقعیت دست می‌گذارد و در آن عمیق می‌شود، می‌تواند از نظر جامعه‌شناختی مفید باشد؛ زیرا در این علم تخصص‌های گوناگون وجود دارد؛ ولی وقتی فیلم قصد دارد همه جای جامعه را پر از درد و اندوه نشان دهد، به مانیفست سیاسی تبدیل می‌‎شود؛ بنابراین اثر هنری می‌تواند کل‌گرایانه نباشد، بلکه با چیزی کوچک معنا پیدا کند. فیلم می‌تواند بخشی از جامعه را نشان دهد؛ ولی نه‌ اینکه درباره کل جامعه سخن بگوید.


مطالب مرتبط