نشست گفتوگو درباره کتاب «هاسمیک» با حضور مرجان صادقی، نویسنده کتاب و فهیمه سیاحیان، منتقد و کارشناس میزبان نشست، ۱۸ مهرماه در کتابفروشی انتشارات جهاددانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد.
سیاحیان در این نشست درباره مجموعه داستان «هاسمیک» اظهار کرد: از نظر من درستترین و کاملترین داستان این مجموعه، «آگراندیسمان» است. زمانی که این داستان را میخوانیم، با پایانی شگفتانگیز مواجه میشویم و از طرف دیگر به این نتیجه میرسیم که همه اجزای داستان به درستی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند؛ یعنی توصیفات بهاندازه هستند، لحن و زبان داستان ریتم خوبی دارد، خوشخوان است و از همه مهمتر اینکه شخصیتپردازی کاملی دارد. در این داستان، دو شخصیت اصلی و سه شخصیت فرعی وجود دارد که به هر کدام از آنها به اندازه کافی و موجز پرداخته شده است.
هاسمیک یعنی یاسمن یا یاس وحشی که معنای دوم را برای این داستان مناسبتر میدانم؛ زیرا شخصیت اصلی داستان زنی است که به دنبال جنگ، به زندگی چنگ انداخته است. ما در اینجا با زنی شکستخورده مواجهیم که عامل اصلی آن جنگ، بهمثابه عاملی بیرونی است.
وی افزود: پرستو بهعنوان شخصیت زن، در داستان جا افتاده و میتوان با او همزادپنداری کرد. درباره فیروز، شخصیت مرد داستان نیز همین مسئله صادق است. پدر پرستو و دوستش در گذشته خود، مثلث عشقی با یکدیگر داشتهاند که از نظر روانشناختی بر شخصیت آنها تأثیر گذاشته است؛ به اصطلاح روانشناسی این مسئله باعث ایجاد طرحواره در پدر پرستو شده و این طرحواره به پرستو منتقل و در نهایت باعث ازدواج نادرست او شده است؛ در نتیجه، همه تحقیرها در پرستو انباشته شده و فرافکنی آنها بر فیروز نیز اثر گذاشته است. به نظر میرسد این مجموعه داستان کوتاه با داستانی خوب به پایان میرسد. از نظر ساختاری، اوج داستان، کنشها، پیکربندی و پیرنگبندی در جای درست خود قرار دارد و آنچه را در بیرون از خود دارد، به درستی ارجاع میدهد.
این نویسنده و منتقد تصریح کرد: ایده داستان خرس بسیار درخشان و زیباست؛ در نظر بگیریم که در جهان امروز فردی به جای حیوان خانگی، خرسی را به خانه خود ببرد که این موضوع، اتفاقات جذاب و عجیبی بهدنبال دارد؛ ولی نسبت به داستان آخر، از پردازش کمتری برخوردار است و به ایده درخشان اکتفا میکند؛ زیرا در این داستان خرس نقش کمرنگی دارد و داستان حول محور او پیچیدگی زیادی ندارد. خرس تا پایان داستان، اصلیترین موضوع است، در حالی که نقش آن را نمیبینیم، بلکه نویسنده به روایت زندانی شدن خرس در اتاق و تصویر پایانی داستان بسنده میکند. به نظرم، تنظیمات داستان به درستی شکل نمیگیرد و در تمام طول داستان منتظریم تا پازل داستان به چیزی بیرون از ساختار درونی خودش ارجاع داده شود؛ ولی خواننده چنین چیزی را پیدا نمیکند، انگار که داستان به پردازش بیشتری نیاز دارد تا بتواند مطلب اصلی خود را بیان کند.
وی بیان کرد: در داستان «کندو»، جغرافیا قابل توجه است. معمولاً غیر از سینما، در نمایشنامه و داستان کوتاه، جغرافیا حذف میشود؛ ولی در داستان کندو، موضوع جغرافیا به خوبی خود را نشان میدهد؛ بهطوری که بافت قدیمی شهر تهران که در حال نابودی و بافت جدید آن که در حال ایجاد است، به درستی به تصویر کشیده شده؛ همچنین عنوان داستان یعنی «کندو» استعاره درستی از کلونی در حال ویرانی برای این داستان است. این نگاه نوعی نگاه مدرن محسوب میشود که بیشتر تنها شدن را تداعی میکند و در مقابل، زندگی جمعی خواهران در این داستان نیز در حال از بین رفتن است.
سیاحیان تصریح کرد: در این داستان، برای من وجود استعاره «کندو»، جغرافیا و افراد زیاد درون داستان قابل توجه است. در ابتدا گمان کردم که تعداد این شخصیتها برای یک داستان کوتاه زیاد است؛ ولی در ادامه خوانش آن برایم شیرین بود. در این داستان، انسانها مثل زنبورها در حال «وزوز» کردن و جدا کردن زندگیهایشان از یکدیگر هستند. اگر بخواهم اصل این داستان را به چیزی غیر از خودش ارجاع دهم، به اندیشه از هم گسستگی، دور شدن و یا رفتن به طرف زندگیهای منفرد اشاره میکنم. شاید ما اقوام و خانواده شلوغی داشته باشیم؛ ولی داستان مرثیهای با این پیام برای مخاطب میخواند که با وجود همه اینها، این دوره از زمان، دوره زندگی تنهایی است و شلوغی خانواده بر تنهایی زندگی ما تأثیری ندارد.
این نویسنده درباره داستان «هاسمیک» گفت: «هاسمیک»، نام داستانی از این کتاب است که با نام کلی مجموعه اشتراک ادارد. هاسمیک یعنی یاسمن یا یاس وحشی که معنای دوم را برای این داستان مناسبتر میدانم؛ زیرا شخصیت اصلی داستان زنی است که به دنبال جنگ، به زندگی چنگ انداخته است. ما در اینجا با زنی شکستخورده مواجهیم که عامل اصلی آن جنگ، بهمثابه عاملی بیرونی است. از اولین داستان تا آخرین آن یعنی هاسمیک، جنگ نقشی اساسی دارد و شاید داستان هاسمیک نقش دلخراشتری را از جنگ به نمایش میگذارد.
وی تأکید کرد: نکته جالب توجه داستان هاسمیک، نوشتار یا زبان داستانی است. زبان داستانی بسیار دشوار است؛ زیرا با قرار دادن مخاطب در ذهن هاسمیک که حال مساعدی هم ندارد، او را با رگههایی از سورئالیسم مواجه میکند. این مسئله باعث سخت شدن داستان میشود که شاید باعث شود مخاطب داستان را بیشتر از یک مرتبه بخواند. روایت و حضور در ذهن نمیتواند در جای ثابتی باشد؛ بنابراین زبان روایت را دشوار میکند. با دشوار شدن زبان نگارش، نویسنده باید دقت بیشتری بهکار گیرد تا از ایجاد ابهام در داستان جلوگیری کند.