25 شهریور 1403

قوام‌السلطنه و کودتای 28 مرداد

نویسنده: خبرگزاری ایسنا

نهضت ملی شدن صنعت نفت از دیدگاه قوام السلطنه احمد قوام، معروف به حضرت اشرف، مخالفت تئوریکی با دکتر مصدق داشت. این مخالفت مبنایی باعث شده بود که قوام، درست برخلاف دکتر مصدق که طرح موازنه منفی را ارائه داده بود، به ارائه طرح موازنه مثبت بپردازد. مصدق و قوام السلطنه با یکدیگر آشنایی دیرینه داشتند و قوام، هنگامی که در دوره احمدشاه قاجار از بند رضاخان آزاد شد و به نخست‌وزیری رسید، وزارت مالیه را به مصدق سپرد. زمان، مصدق و قوام را دوشادوش یکدیگر به جلو راند و سپس در یک بزنگاه تاریخی روبه‌روی یکدیگر قرار داد. این دو نخبه سیاسی، هر دو در محرومیت از حمایت شاه با یکدیگر شباهت داشتند و از منتقدان سیستم بودند. تفاوت این دو در این بود که مصدق در جهان دو قطبی و دوران رشد ایدئولوژی‌های چپ، از حمایت مردمی و طبقات متوسط برخوردار بود و قوام که چشم به نتایج جنگ سرد داشت، از این نعمت محروم بود.

قوام السلطنه سودای جمهوری خواهی داشت و نهضت ملی درصدد احیای مشروطه برخواسته بود که توسط رضاشاه تارومار شده بود و همین علت کافی است تا بپذیریم شاه با کمال بی‌رغبتی و از سر ناچاری به قوام روی خوش نشان داد. همین مطلب باعث شد که قوام در تیرماه ۱۳۳۱ آخرین نبرد نافرجام خود برای بازگشت به قدرت را رقم بزند. او چند هفته پیش از استعفای مصدق با میدلتون، سفیر انگلیس در ایران، با واسطه‌گری هندرسون دیدار و تلاش کرد که با لحن ضد آمریکایی، رضایت او را جلب کند‌. او پیش از مذاکره با میدلتون، با هندرسون، سفیر آمریکا در ایران نیز گفت‌وگو کرده بود.

حسین مکی می‌نویسد: «شاه تا آخرین دقایق مردد بود. او همان قدر که از استعفای مصدق نگران بود، دو چندان از روی کار آمدن قوام می‌ترسید.» نخست وزیری قوام بیش از ۵ روز طول نکشید که واقعه قیام ۳۰ تیر رقم خورد و قوام از اسب به زیر افتاد. با انتشار اطلاعیه نخست وزیری قوام، که در محتوا و کلام از صراحت زیادی برخوردار بود، شورش و اعتراض مردمی رخ داد. از آن پس قوام، که خود را کشتی‌بان سیاستی دیگر (غیر از موازنه منفی) می‌دانست، متهم به خیانت شد. قوام در این اطلاعیه گفته بود که مصدق هدف را فدای وسیله کرده و مطالبۀ حق مشروع از یک کمپانی را مبدل به خصومت بین دو ملت ساخته است. او در این اطلاعیه مدعی شده بود که کوشش می‌کند تا منافع مادی و معنوی ایران کاملا تأمین شود، بدون آن که به حسن رابطه دو مملکت خدشه وارد آید. او همچنین تأکید کرده بود که به مناسبات حسنه با عموم ممالک، خاصه با دول بزرگ دنیا اهمیت بسیار می‌دهد و روابط خود را با آنها منطبق با مقررات بین‌الملل می‌سازد. او در ادامه این اطلاعیه معترضان را آشوب‌گرانی خوانده بود که نظم عمومی را برهم زدند و از محاکمۀ آنان سخن گفته بود. متأسفانه قوام هیچ‌گاه با آنچه در اطلاعیه آمده بود مخالفتی نکرد و به نظر می‌رسد که او در چگونگی رویارویی با مخالفان خطا کرده و به جایگاه مردم در حمایت از مصدق بی‌توجهی کرده بود. آیت‌الله کاشانی نیز در تاریخ ۲۸ تیرماه ۱۳۳۱ اطلاعیه‌ای جهت مخالفت با قوام را صادر کرد و به مطبوعات نیز گفت: «به خدای لاینزل اگر قوام نرود اعلام جهاد می‌کنم و خودم کفن پوشیده و با ملت در پیکار شرکت می‌کنم.» قوام می‌گفت: «من هیچ وقت مثل دکتر مصدق معتقد نیستم که روی چاه‌های نفت را ببندیم و مملکت را در فقر بسوزانم، باید ایجاد ثروت و کار کرد تا مردم مرفه باشند.» اما این ایده در میان عموم مردم، طرفدار زیادی نداشت. بعد از ظهر ۳۰ تیر ماه، اعلاء خطاب به قوام که از اوضاع شهر اظهار ناآگاهی می‌کرد و بیمار شده بود، گفت: «در تهران جوی خون جاری شده است.» در اخبار دیگری گفته شد که نیروهای انتظامی شهر را ترک گفته و مردم کلانتری‌ها را اشغال کردند و برای اشغال ادارات دولتی تلاش می‌کنند. خانه قوام نیز در محاصره قرار گرفته بود. قوام در بعد از ظهر ۳۰ تیر ماه اینطور به این اخبار واکنش نشان داد «اگر اینطور باشد حتماً فرماندار نظامی و رئیس شهربانی خبر می‌دادند و کسب تکلیف می‌کردند… من اساساً در مذاکرات شورای امنیت شرکت نکردم… چطور ممکن است فرماندار از رئیس دولت استجازه نکند؟… من نمی‌دانم اگر استعفای من را قبول کردند، چرا اطلاع نمی‌دهند؟.. آقایان هرچه خواستند کرده‌اند تا به حساب من بگذارند… من که استعفا کرده‌ام. پس چرا استعفای من پذیرفته نمی‌شود؟»

قوام خود را «شهید واقعی» سی تیر می‌دانست. ارسنجانی نوشته است: «در نخستین روزهای پس از سی تیر، از طرف آمریکا به قوام پیغام داده بودند که اگر مایل بود، در یکی از سفارت‌خانه‌های دوست، اقامت کند و یا به هر کشوری که می‌خواهد برود‌، اما قوام گفته بود: من گناهی نکرده‌ام که فرار کنم. بگذارید مردم هر چه می‌خواهند درمورد من قضاوت کنند. اگر مرا قطعه‌قطعه کنند، راضی‌ترم تا اینکه بگویند حمایت خارجی را قبول کرده‌ام.» قوام در این شرایط همچنان در معرض خطر بود و چندین بار مخفی‌گاهش را تغییر داده بود. به همین دلیل با مصدق تماس گرفت و او را از مخفی گاه خودش با خبر کرد. مصدق نیز به رئیس شهربانی دستور داد که قوام را به منزلش منتقل کنند. این اقدام مصدق گرچه صحیح و آگاهانه بود، باعث شد که برخی همچون سران حزب توده، مصدق را مانعی برابر مجازات قوام بدانند. از جمله اقدامات مصدق که پس از قوام به قدرت رسید، تصویب لایحه مصادره اموال قوام در 12 مرداد 1331 بود. البته این مصوبه پس از کودتای 28 مرداد 1332 لغو شد. قوام پس از مدتی به اروپا رفت‌ و در پی کودتای 28 مرداد، در روز 6 فروردین 1333 به ایران بازگشت‌، اما با این وجود هرگز از کودتای ۲۸ مرداد 1332حمایت نکرد. او سرانجام در 31 تیر 1334 در اثر بیماری قلبی درگذشت و در قم دفن شد.

منبع: کتاب در تیررس حادثه (زندگی سیاسی قوام‌السلطنه) نوشته حمید شوکت

مطالب مرتبط