زندگی صحنه پیکارهاست. زندگی میدان مبارزههاست. از این پیکارها و مبارزهها، آن پیکار و مبارزهای ارزش میگیرد که با انگیزهای پاک آغاز گردد و برای آرمانی عظیم بهوجود آید و بهخاطر عقیدهای ارجمند دنبال گردد. مبارزه و پیکار مقدس، انگیزه و عقیدهای مقدس میخواهد. زندگی انسان چیزی نیست جز همین عقیده و جهاد در راه آن و کوشش برای گسترش آن: «ان الحیوة عقیدة و جهاد.»

انسان آگاه، انسانی که هستی را شناخته و نقش انسان را شناخته و جهت حرکت هستی و انسان را شناخته، به این عقیده میرسد که در این کاروان متحرک هستی، رکود کمتر از عقبگرد نیست و عقبگرد جز «تنهایی» نیست و «تنهایی» در کویر هستی، جز مرگ نیست و به این عقیده میرسد که انسان باید بارور گردد و شکل خود را انتخاب کند و جهت بگیرد و در درون او و در جامعهی او، جز حق حاکمی نماند.
به دنبال آن شناخت و این عقیده، آنجا که میبیند طاغوتی که به سرکشی برخاسته و طاغوتی که خلق را به بند کشیده و استعدادها را راکد گذاشته تا از آنها بهره بستاند، در آنجا آرام نمینشیند. برای گسترش حکومت حق در درون انسان و در جامعه او کوشش میکند و برای این درگیری، به نیازها میاندیشد و برای تأمین آنها تلاش میکند.
حسین(ع)، انسانی آگاه، انسانی معتقد، انسانی راه رفته است. او با طاغوتی روبهروست که خلق را برای خود میخواهد و آنها را پل خویش میشمارد و از آنها بیشترین بهرهها را طلبکار است و برای این بهرهبرداری، آنها را به رذالت کشانده، شخصیتشان را شکسته، با سرگرمیها تخدیرشان کرده است.
حسین(ع)، این انسان آگاه، این آگاه آزاد و این آزاد مسئول، برای این آزادی و آن حکومت، مبارزهاش را شروع میکند.
از کتاب «عاشورا؛ بررسی و تحلیل حرکت امام حسین(ع)»، نوشته علی صفایی حائری، انتشارات لیلةالقدر