
از بخشنده بودن خستهاید؟
معنادار بودن زندگی، بیشتر برای بخشندههاست تا گیرندهها.

با اینهمه، تو نیکی میکن و در دجله انداز
ما هیچ وقت نمیتوانیم پیشبینی کنیم چه کسی در آینده کجاست و چگونه به ما کمک میکند. شما میتوانید؟

نه به بخشندگیِ ادایی
هر کسی باید انتخاب کند میخواهد در نور نوعدوستی سازنده قدم بردارد، یا مسیر تاریک خودخواهی ویرانگر را طی کند. (مارتین لوتر)

نترسید، ببخشید؛ باور کنید سود میکنید
بیشتر مردم بر این باورند که آدمهای بسیار موفق سه نقطه اشتراک دارند: انگیزه، توانایی و فرصت. پس اگر میخواهیم موفق شویم به ترکیبی از سختکوشی و استعداد و بخت نیاز داریم.

شما بخشندهاید یا گیرنده؟
رابرت ساتنِ نویسنده به آن میگوید: «مهمترین کتاب قرن»، کتابی که بر این افسانهها خط بطلان میکشد: «طمع، راه رسیدن به موفقیت است» یا «بخشندهها ضعیف و سادهلوحند و گیرندهها قوی و زرنگ.»

بپرسید «چرا؟»؛ بی هیچ خجالتی
معدود آدمهایی هستند که مشکلات اطراف را متوجه میشوند و در آرزوی کشف راهکاری برایشان هستند؛ کسانی که که از دیدن صد باره چیزهای تکراری خسته نمیشوند

در جستوجوی قهرمانان فروتن کار
ما وقت تحصیل دنبال بهترین استاد و بهترین پروژهایم، ولی وقتی دنبال کار میرویم، تمرکزمان میشود پول، عنوان و مزایا؛ هر چند تنها چیزی که میتواند کاری را کاملا شگفتانگیز کند یا صرفا حرام کردن وقت باشد، خود آدم است.

چارهای نیست؛ بشکن و بیاموز
احتمالا فکر میکنید بزرگسالی وقتیست که فارغالتحصیل میشوید و آن روی جدی زندگی، بیرون دانشگاه با تلخندی بزرگ به شما سلام میکند؟ پس در اشتباهید، آموزش، هیچوقت تمام نمیشود.

در ستایش ادامه دادن
12 خرداد و در میانه اکران فیلم «مرگ یزدگرد»، وقتی هنوز معلوممان نشده بود آن مرد کهنهپوش، پادشاه است یا آسیابان برق رفت...