سید حسن ناصری، دانشجوی مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی اصفهان: دنیا پرشده از خوراکهای آماده ذهنی و جسمی. پرشده از راحتطلبیها. مغازههایی که تمام خواستههای انسان را ساده کردهاند. میخواهیم رژیم لاغری بگیریم، اما حاضر نیستیم عادات مناسبی را در زندگی ایجاد کنیم تا آهستهوپیوسته، و به بهترین شیوه، لاغر شویم. حتم دارم اگر مغازهای بود تا چربیهای بدن را ظرف یک ساعت از بین میبرد، جمعیت زیادی یکروزه به تناسب اندام میرسیدند! این در نوع خود خوب است، اما هوشیار باشیم که در دام راحتطلبی دستوپا نزنیم.

راحتطلبی ما را تنهاتر از قبل کرده است. مردم دوست دارند حتی در مغازهها، دوست و همسر مناسبشان را خریداری کنند. ویژگیهای او را بدهند و همانطور که میخواهند، او را تحویل بگیرند! دیگر حاضر نیستند برای ایجاد یک رابطه دوستی پایدار، یا زندگی شاد در کنار همسرشان، تلاش کنند. اگر مغازهها دوست صمیمی و همسر میفروختند، دیگر کمتر کسی از تنهایی رنج میبرد.
از باب مقابله با راحتطلبی، شروع کردیم به بررسی ریشه حواسپرتی. گاهی فکر میکنیم مشکلاتی که در زندگی با آنها دستوپنجه نرم میکنیم، فقط با یک حرکت حل میشوند اما دنیا را اینگونه نساختهاند! هر عمل ما ریشه در عملی دیگر دارد. حتی شاید ریشه در نوجوانی و کودکی ما داشته باشد که چگونه رشد کردهایم. پس باید برگردیم، خاک جسم را کنار بزنیم، کرمهایی که دور ریشه قرار گرفتهاند را دور کنیم تا در نهایت، به ریشهی روح و عملمان برسیم. این کار بسی سخت، اما شکوهمند و تعالیمحور است.
در پنج قسمت قبلی مدیریت توجه، ریشه حواسپرتی را نشانه گرفتیم و سعی داشتیم به شمایی که بهدنبال راه حل برای حواسجمع شدن میگردید، نشانههایی بدهیم که با توجه به شخصیت منحصربهفردتان، بتوانید ریشه را در وجودتان پیدا کنید. ریشهیابی قطعا پایانی نخواهد داشت و با هر میزان پیشرفت در شناخت روح والایتان، میتوانید گامی بزرگ در مسیر سعادتتان بردارید.
در قسمت ششم بررسی کتاب مدیریت توجه، با نگاهی تازه به محرکهای درونی، چهار گام را به شما معرفی خواهیم کرد؛ چهار گامی که کمک میکند تا افکار مزاحم را مهار کنیم؛ نه اینکه با آنها بجنگیم!
گام اول: واکاوی ریشه رنج
مشکل همیشگی من هنگام انجام امورات زندگیام این است که هوس میکنم بروم و گشتی در دنیای بیانتهای مجازی بزنم. وارد شدنم دست خودم و خارج شدنم از آن دنیا، دست خداست! گاهی توجیه میکنم که شاید پیام مهمی داشته باشم. شاید اخبار مهمی وجود داشته باشد که باید آنها را تازه که از تنور درآمدهاند، بررسی کنم اما در اعماق وجودم میدانم که دارم از زیر بار سنگین کارهایم طفره میروم. «بریکر» توصیه میکند بر آن محرک درونی تمرکز کنید که مقدمه رفتار ناخواسته است، مثلا «مضطربید، به چیزی اشتیاق دارید، احساس ناآرامی میکنید یا فکر میکنید بیکفایتید.»
گام دوم: نوشتن محرکها
به گفته بریکر، با اینکه مردم به راحتی محرکهای بیرونی را تشخیص میدهند، «به کمی زمان و تلاش نیاز دارند تا به محرکهای درونی به این مهمی هم توجه کنند.» به محض اینکه میفهمید حواستان پرت شده است، همان موقعی که احساستان را راحتتر بهخاطر میآورید، این موارد را یادداشت کنید: ساعت حواسپرتی، کاری که انجام میدهید و احساستان را وقتی متوجه محرک درونی حواسپرتیتان میشوید. حتی میتوانید با خودتان مثل یک ناظر بیرونی گفتوگو کنید و بگویید «احساس میکنم همین حالا دارد به قلبم فشار میآید، الان است که بروم سراغ گوشی.» هرچه در توجه به این رفتارها ماهرتر شویم، بهتر میتوانیم در طول زمان آنها را مدیریت کنیم.
گام سوم: بررسی احساسات
قبل از اینکه ناگهانی و از روی غریزه کاری کنید، دست نگاه دارید و بگذارید همان احساس در وجودتان باقی بماند. آن را واکاوری کنید: وقتی در آستانه حواسپرتی هستید، انگشتانتان بیقرارند؟ آیا وقتی کارها سختتر میشوند و میخواهید بگریزید، دلشوره میگیرید؟ وقتی احساساتتان اوج میگیرد و بعد فرومینشیند، چه احساسی دارید؟ واکاوی این احساسات به شما کمک میکند تا به ریشه برسید و با علائم هشداردهندهی بدنتان آشنا شوید.
یکی از تکنیکهای پرطرفدار بریکر روش «برگها روی جریان آب» است. او میگوید وقتی درونتان احساس آزاردهندهای دارید که شما را به کاری که نباید انجام دهید تحریک میکند، «تصور کنید کنار جریان آرام آب نشستهاید. سپس تصور کنید برگهایی در جریان آب شناورند. هریک از فکرهای ذهنتان را روی برگی بگذارید، ممکن است خاطرهای، کلامی، اضطرابی یا خیالی باشد. بگذارید هرکدام از این برگها به همراه جریان آب شناور شوند، بچرخند و دور شوند و شما همانطور بنشینید و تماشا کنید.»
گام چهارم: فهم لحظههای آستانهای
لحظههای آستانهای لحظههایی در طول روزند که ما از کاری به کار دیگر میپردازیم. تا به حال شده، حین انتظار برای سبز شدن چراغ راهنمایی، گوشیتان را بردارید و بعد متوجه شوید چراغ سبز شده و در حال رانندگی همچنان دارید به گوشیتان نگاه میکنید؟ یا شده است پنجرهای را در مرورگر اینترنتتان باز کنید، از زمانی که طول میکشد تا صفحه بارگذاری شود خسته شوید و درحالیکه منتظرید صفحهی دیگری نیز باز کنید؟ این کارها بهخودیخود اشتباه نیستند. بلکه آنچه خطرناک است این است که «فقط یک لحظه» مشغول شدن به آن احتمالا باعث میشود کارهایی کنیم که بعدا پشیمان شویم. مثلا نیم ساعت از کارهامان عقب میافتیم یا تصادف میکنیم.
به گفته نیر ایال، تکنیکی که به او کمک کرده تا در دام این عوامل حواسپرتی گیر نکند «قانون ده دقیقه» است. قانون ده دقیقه میگوید: اگر ببینیم دلمان میخواهد برای آرام شدن به گوشی سر بزنیم و کار بهتری هم برای انجام دادن نداریم، به خودمان بگوییم اشکالی ندارد این کار را انجام دهم، اما نه همین الان. فقط ده دقیقه صبر کن.
این قانون به ما وقت میدهد تا کاری را انجام دهیم که بعضی از روانشناسان آن را «موجسواری بر امیال» مینامند. وقتی میل یا خواستهای به ما غلبه میکند، نه آن را عقب میرانیم و نه بر اساسش عمل میکنیم، توجه به احساساتمان و موجسواری بر آنها کمکمان میکند دوام بیاوریم تا زمانی که میلمان فروکش کند.
اگر بعد از گذشتن ده دقیقه موجسواری بر امیالمان هنور هم میخواهیم آن کار را بکنیم، آزادیم که انجامش دهیم اما بهندرت این تمایل همچنان باقی است. لحظه آستانهای گذشته است و میتوانیم کاری را انجام دهیم که واقعا دلمان میخواهد.
بهگفته الیور برکمَن «حقیقت شگفتانگیزی است که وقتی آرامآرام به هیجانات منفی توجه کنیم و آنها را بپذیریم از بین میروند، اما توجه به هیجانات مثبت آنها را بیشتر میکند.»
تکنیکهایی که در این قسمت گفته شد، تمرین مهارتهای ذهنیاند که کمکمان میکنند بلافاصله تسلیم عوامل حواسپرتی نشویم. این تمرینها مغزمان را تنظیم میکنند تا بهجای واکنش نشان دادن، با اندیشیدن دربارهی محرکهای درونی از دستشان خلاص شویم.
تمرین ششم
الف) به حواسپرتیهایی که در تمرین پنجم نوشتید مراجعه کنید. چه ناراحتی(ها) یا محرک(های) درونی را بلافاصله پیش از حواسپرتی حس کردید؟ ترس، نگرانی، خستگی، خشم، درماندگی و ناراحتیهایی از این قبیل.
ب) وقتی محرکهای درونی را که در قسمت الف نوشتید حس میکنید، چه مشاهدههایی از عملکرد خودتان میتوانید داشته باشید؟ برای نمونه، وقتی احساس میکنم دچار بیحوصلگی شدهام، تمایل پیدا میکنم بروم سراغ آهنگ یا کلیپهای فضای مجازی.
ج) چند «لحظه آستانهای» را در طول روز نام ببرید که در آن لحظه از کاری سراغ کار دیگری رفتهاید تا فقط حواس خودتان را پرت کنید. برای مثال، هنگام غذا خوردن، موقع درس خواندن و یا پشت چراغ قرمز.
سازمان دانشجویان جهاددانشگاهی واحد اصفهان میکوشد با انتشار سلسله مطالب «کار خوانی»، مخاطبان خود را در مسیر رسیدن به شناخت بهتر خود، برای رسیدن به رضایت شغلی یاری کند. یادداشتهای پیشین، با هشتگ کارـخوانی در شبکههای اجتماعی این سازمان به نشانی studentcity.isf@ قابل دسترسی است و یادداشتهای آتی نیز، به معرفی کتاب «مدیریت توجه» اختصاص خواهد داشت؛ کتابی که راهنمایی است برای تصمیمگیری و عملیکردن تصمیمها و به نتیجه رساندن هدفها، تا نیرو و امیدی به خواننده ببخشد که برای وقت باقیماندهاش نقشه بکشد، جاهطلبیهایش را کشف کند و همانطوری زندگی کند که دوست دارد.