کاوش «مناسک و شهر چگونه بر یکدیگر تأثیر میگذارند؟» بهعنوان سومین نشست از سلسه نشستهای «شهر کاوی؛ تأملی درباره آینده شهر» عصر روز چهارشنبه، ۳۰ شهریورماه با حضور جمعی از صاحبنظران و به میزبانی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد.
آئینها شهر را به سوی انسجام و پویایی میبرند یا انحصار و تکصدایی؟
جبار رحمانی، دانشیار انسان شناسی فرهنگی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی در این نشست با اشاره به اینکه هر جامعهای مجموعهای از آئینها را دارد که از خلال آن امور مهم و کلیدی و ارزشهای خود را در جامعه نهادینه میکند، گفت: تداوم جامعه با به روزرسانی و تغییر این آئینها رخ میدهد. مناسک محرم نیز بخشی از این آئینها حساب میشود. اصولا ما با یک آئین مواجه نیستیم و با مجموعه متنوعی از آئینها مواجهیم، از جمله در ایران که آئینهای ملی و مذهبی و غیرشیعی و شیعی داریم که البته در هم اغام میشوند.
وی درباره اینکه چطور آئینها میتوانند انسجام و پویایی یک شهر را پیش ببرند و یا شهر را به سمت انحصار و تک صدایی شدن و برجسته کردن مرزهای هویتی پیش ببرند که انسجام کلانشهری مثل اصفهان، تهران یا مشهد را میتواند خدشه دار کند، توضیح داد: دو اصطلاح شیعی را برای این موضوع به کار میبرم که آئینها میتوانند شمول گرا یا تبرایی باشند یعنی یک چتر فراگیر باشند و یا مختص خودیها و کسانی باشد که از قاعده ما تبعیت میکنند. مثال این موضوع جامعه شیعی دو هزار کیلومتر آن طرفتر در قرن هجدهم در شمال هند تشکیل میشود و حکومت شیعی، حکومت اقلیت در شهر لکهنو بود. وقتی حاکمان شیعی در این شهر مستقر میشوند کمتر از ۵ درصد جامعه شیعه و عمده مسلمان، سنی بودند و اکثریت جامعه نیز هندو بودند، حاکمان باید کاری میکردند که مشروعیت سیاسی و انسجام کلان اجتماع را حفظ کنند، در نتیجه آئینها را به گونهای برگزار میکردند که نه برای فصل که برای وصل بود، یعنی همه حضور داشتند و حکام در یک مکانیزم هوشمندانه از آئینهای محرم برای انسجام بخشی به جامعه استفاده میکردند. هنوز بعد از بعد از ۲۸۰ سال در آن منطقه روضه خوان، شاعر، مداح و ذاکر هندو داریم.
رحمانی با اشاره به استفاده از یک آئین برای پیوند دادن بخشهای مختلف یک جامعه، تصریح کرد: حاکمان این منطقه آئین را به گونهای تعریف میکنند که کثرت در آن رخ میدهد و با تفاوتها بازشناسی میشود و مشروعیت حضور پیدا میکند.
صفویه و تغییر منطق شمولگرای آئین به منطق انحصارگرا
وی به اتفاقی که در چهار قرن اخیر در ایران افتاد اشاره و اظهار کرد: با وجود تعاریف خوبی که از صفویه میشود، این حکومت سویه این آئین را تغییر میدهد. صفویه عامل گسترش تشیع نبود، بلکه یک نظام سیاسی بود که سوار موج تشیع شد. صفویه نظام آئینی خودش را داشت تا از دل آن نظام آئینی بتواند مشروعیت خودش را بسازد و جامعه خود را سرپا نگه دارد. اینکه جامعه شیعی حداقل در هزار سال اخیر توانسته حکومتهای شیعی محلی و نظام آیینی تشکیل دهد، تغییر مهمی بعد از صفویه پیدا میکند و منطق شمول گرای آئین جای خود را به منطق انحصارگرا میدهد. اگر بخواهیم بدانیم صفویه چطور با تکثر مواجه میشود باید لحظه اعلام علنی تشیع را بازخوانی کنیم که شاه اسماعیل به منبری میگوید بر سر منبر تشیع را به عنوان مذهب رسمی اعلام کن و در عین حال قرلباشها با شمشیرهای افراخته در میان جمعیت میایستند تا هرکسی مخالفت کند را گردن بزنند.
دانشیار انسان شناسی فرهنگی ادامه داد: اتفاقی که در ایران پس از عصر صفوی میافتد این است که با مجموعه آیینی یا نظام سیاستهای آئینی مواجهایم که تکثر در آن وجود دارد، یعنی اصفهانی که ردپای ارامنه، زرتشتیها و اهل سنت و یهودیها را داشته امکان حضور داشتند، ولی جریان غالب به گونهای پیش میرود که دیگران به تدریج حذف میشوند. ما نمیتوانیم تصور کنیم اصفهانی که ارامنه از گذشته در آن سکونت داشتهاند، روزی به نام ارامنه و برای معرفی آنها داشته باشیم.
وی با تاکید بر اینکه نظام آئینی یک نظام انحصاری است، گفت: به همین دلیل جامعه هر روز تکثر خود را از دست میدهد. تقریبا هر گزارشی بخوانید نشان میدهد در چهار تا پنج قرن اقلیتها رو به کاهش بودهاند، به دلیل اینکه در نظام آئینی که یک شهر یا کشور دارد میخواهد جامعه بودن خود را به نمایش بگذارد و برای مخاطبانش تفاوتها را نشان دهد و در عین حال نظم کلان را مشروعیت دهد. این یک مکانیزم ساده و در عین حال پیچیده است که نظام آئینی در شهر من باشد که ارمنی، سنتی، یهودی، زرتشتی و … امکان حضور داشته باشد، اما در عین حال نظم کلان شیعی را مشروعیت بخشد، چون اصولا مکانیزم میگوید ما یک نظم کلان شیعی با یک روایت خاص داریم دیگران اگر ذیل آن هستند امکان حضور دارند وگرنه طرد میشوند.
نظام آئینی ما نظام شمولگرایی نیست
رحمانی خاطرنشان کرد: به نظر میرسد مسئلهای که در ایران با آن مواجه هستیم و به شدت نظام آئینی را تضعیف کرده، این است که نظام آئینی ما نظام شمول گرایی نیست و به تفاوتها امکان بازنمایی و حضور و مشروعیت نمیدهد تا در قبال این حق، آنها هم به ما توجه کنند. این نظام آئینی که در جامعه امروز ما هست نظام آئینی نیست که امکان حیات یا کثرت گرایی بدهد، اتفاقا کاملا تک صدایی است و به همین دلیل است که دیگران حذف میشوند، یا به حاشیه و اندرونی میروند.
وی با بیان اینکه اگر قرار باشد کلانشهری امکان بازشناختی خود را در قبال کلانشهر حاوی تکثر و تنوع قومی، مذهبی و زبانی داته باشد باید امکان آئینی حضور همه را در شهر فراهم کند و به آنها مشروعیت حضور دهند اما فعلا نظام آئینی در جامعه ایرانی و کلانشهر اصفهان به این سمت نیست که دیگری حق حضور داشته باشد، بلکه دیگری حق حضور و مشروعیت ندارد مگر اینکه ما اجازه دهیم که این منطق تبرایی است و باعث میشود دیگران روز به روز کمرنگ شوند.
وی تاکید کرد: در سیاست گذاریهاب نظام آئینی باید حق حضور، فعالیت و حتی اختصاص روز خاصی به اقلیتها داده شود تا مکانیزم نوآوری و خلاقیت و پویایی را داشته باشد.
دانشیار انسان شناسی فرهنگی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی سیاستگذاری های آئینی را بسیار مهم دانست و تصریح کرد: در تجربه کشورهای موفق آئینها سه ویژگی کثرت گرایی، ملی و بین المللی بودن و اقتصادی بودن را دارند که باعث میشود شهر پویاتر و خود را بهتر بازشناسی کن، درحالی که ما هیچکدام از این ویژگیها را نداریم.
توسعه عزاداری به عزاداری و حتی دین داری آسیب میزند
حجت الاسلام مهدی مسائلی، نویسنده و پژوهشگر مسائل دینی در این نشست با اشاره به اینکه سوگ و عزاداری ناظر به مصیبتهای عاشورایی و حماسه آفرینی است، اظهار کرد: بیشترین مناسک در قرنهای گذشته ناظر بر سوگ بوده است، البته استفادههایی از ابعاد حماسی عاشورا هم میشده، همانطور که مثالهایی در صفویه داریم، اما بعد از انقلاب اسلامی نگاه ویژهای به ابعاد حماسی عاشورا به وجود آمد که مورد توجه و بهره برداریهای سیاسی قرار گرفت.
وی با بیان اینکه پیشینه سوگواری در خیلی حوزهها مورد بازنگری و اصلاح قرا نگرفت تا با بعد حماسی که مورد بهره برداری قرار گیرد تطبیق داده شود، افزود: در واقع سوگ باقی ماند اما از آن استفاده مجدد شد. این موضوع مسائلی مبهمی را برای کسانی که میخواهند تحقیق کنند ایجاد میکند و نیز کنشها و چالشهایی درون جامعه عزادار به وجود میآورد که اگر مراسمی که برای سوگواری آفریده شده را به سمت سیاسی ببریم، دچار چالش درونی میشویم.
حجتالاسلام مسائلی با اشاره به گزارههایی که برای عزاداری وجود دارد و نماد بیرونی عاشورایی است، تصریح کرد: شور و تهیج سیاسی اقتضائاتی دارد که در سالهای اخیر نمود بیشتری پیدا کرده و به سمت حرکتهایی پیش رفته تا بتواند مردم را همراه کند، مثل پیاده روی و مراسمی که قبلا در حسینه برگزار میشد و الان در سطح شهر برگزار میشود، حتی تعزیه به خیابانها آمده است.
وی با بیان اینکه در دو ماه محرم و صفر باید عزاداری اصل قرار گیرد و افراد دیگر خودشان را تطبیق دهند، گفت: همین مسائل به سایر مناسبتهای دینی و حزن انگیز تسری پیدا کرده و مثلا تعبیر «شهر باید به من هیئتی عادت کند» را زیاد شنیدهایم. وقتی میخواهید عزاداری برگزار کنید اقتضای آن این است که عزای عمومی و فراگیر باشد و کسی کاری که خلاف عزاداری است را مرتکب نشود، این موضوع تناقضاتی پیدا کند که باید رسمیت یافتن عزاداری تعریف شود.
نویسنده و پژوهشگر مسائل دینی با بیان اینکه توسعه عزاداری به عزاداری و حتی دین داری آسیب میزند، توضیح داد: این موضوع نه تنها جامعه غیرمذهبی و مذهبی را دچار چالش میکند، بلکه درون جامعه مذهبی هم چالشهایی ایجاد میکند که باید تدبیری از سوی سیاستگذاران انجام شود. شاید برخی این مدیریت را قبول نداشته باشند اما وقتی بهره برداری سیاسی میکنیم و سوار بر موج مناسک مذهبی شدهایم نمیتوانیم از یک طرف بگوییم نباید دخالت کنیم، ولی از طرف دیگر بهره برداری سیاسی کنیم چون تناقض است.
وی با بیان اینکه در بسیاری از حوزهها از یک طرف ادعای استقلال برای خیلی از گزارهها به خصوص دینی میکنیم و از طرفی بهره برداری سیاسی میکنیم، گفت: باید تدبیری شود حتی از سوی علما و کسانی است که مردم را تهییج میکنند، چون اگر بگویند به عهده مردم است و هیچ تدبیری نداشته باشند به سمت انحراف میرود و علیه مناسک شورش میکنند.
مسائلی با اشاره به اینکه به خصوص بعد از انقلاب اسلامی، ابعاد عاشورایی را کلان و بین المللی خطاب میکنیم، اما به سمت مباحث فرقه گرایی پررنگ تر است و به این سمت میرود. ضد و نقیض بودن عملکرد ما در خیلی از حوزهها وجود دارد، مثل هفته وحدت، عملکرد ما فرقهای است اما اظهار مسائل کلان بینالمللی در سیاستها میکنیم. این حوزه کم کم شیعه را به سمت فرقه گرایی بیشتر و جدا شدن از بدنه امت اسلامی سوق میدهد. گاهی تعابیری مثل مقاومت اسلامی داریم اما در واقع مقاومت اسلامی نیست و میتوانیم مقاومت شیعی خطاب کنیم که فاصلهها را زیاد میکند.
وی با بیان اینکه ما سعی نکردهایم خارج از فرقه گرایی وارد مناسک شویم، افزود: گذشتهای وجود داشته که عزاداری را به سمت فرقهگرایی و شعائر شیعی خاص برده و به تعبیری تبرایی شده است، اما نمیخواهیم آن را اصلاح کنیم و به سمت کلان ببریم، بلکه بیشتر همان چیزی که وجود دارد را استفاده مجدد میکنیم و بین رفتارهای ما ضد و نقیض و دافعهای وجود دارد.
دین سازی ما را از هسته اصلی دین جدا میکند
این نویسنده و پژوهشگر مسائل دینی با اعتقاد بر اینکه عزاداری دینی هست ولی دین نیست، تصریح کرد: الان دین سازی توسط عزاداری انجام میشود، درحالی که به عنوان یک پژوهشگر دینی که به دنبال هسته اصلی دین هستم به نظر من هدایتگری در اینجا اهمیت زیادی دارد، چون دین سازی ما را از هسته اصلی دین جدا میکند.
وی خاطرنشان کرد: دو انحرافی که اکنون وجود دارد این است که عزاداری دین سازی میکند و دیگری اینکه دینی بودن عزاداری و اهداف عزاداری هم مشخص نیست، درحالی که مدیریت عزاداری این است که هدایت گری توسط روحانیت انجام شود.
آئینها و تغییر منظر زمانی شهر
مینا کشانی همدانی، عضو هیئت علمی جهاد دانشگاهی اصفهان و دکتری شهرسازی در این نشست به مبحثی که در حوزه مدیریت شهری در دنیا با عنوان شهرهای رویدادگرا مطرح شده اشاره و تصریح کرد: شهرهای رویدادگرا شهرهایی هستند که به واسطه تعریف شدن رویدادها میتوانند برای خود برند، رشد اقتصادی، تغیر فضای اجتماعی و تحرک در فضا را ایجاد کنند.
وی با بیان اینکه رویدادها فارغ از مذهبی بودن یا غیرمذهبی بودن اهمیت زیادی دارد، گفت: هر رویدادی بستری برای اتفاق افتادن نیاز دارد، بنابراین مهم این است که رویداد را در چه سطحی میبینیم، در رویدادهای محرم نیز مهم است که سطح بروز آن را در حد ایوان یک خانه ببینیم و یا پیاده روی اربعین که جنبه بین المللی پیدا میکند.
کشانی همدانی افزود: در حوزه رویداد میتوان به رویدادهایی پرداخت که یک بار در یک سده اتفاق میافند مثل المپیک یا جام جهانی که یک بار است و ممکن است سالها تکرار نشود، از طرفی مناسکی داریم که به صورت سالانه، در هر شهر و کشور در فرمهای مختلف با آن مواجه شویم، از این جهت اهمیت رویدادها باتوجه به اینکه در چه سطحی برگزار میشوند خیلی مهم است.
وی به نمودهای ظاهری در ایان محرم و صفر در سطح شهر اشاره و تصریح کرد: وقتی آئین های مذهبی در شهر بروز پیدا میکند توالی زمانی و تغییر زمان منظر شهر اتفاق میافتد. مثلا وقتی آئینی در فضای عمومی برگزار میشود، زمان برگزاری رویداد بر زمان زندگی مردم تاثیرگذار است. مثلا در ایام محرم و رمضان و نیمه شعبان، برنامههایی تا دیروقت ادامه پیدا میکند که امکان حضور در شهر و تردد با امنیت را فراهم میکند درحالی که در سایر زمانها این امکان وجود ندارد، در واقع آئین ها میتوانند منظر زمانی شهر را تغییر دهند.
رویدادها خاطره جمعی میسازند
این دکتری شهرسازی از رویدادها بهعنوان خاطره جمعی یاد کرد و گفت: نحوه عزاداری در اصفهان متفاوت با شهرهای دیگر است، مثلا عزاداریها در اصفهان عمومیتر است و خانههای تاریخی با این مناسک پیوند خورده و هویت برخی بناها مرتبط با آئینی مذهبی تعریف شده است. در واقع کنش متقابل ایجاد میکند و رویداد به واسطه مستمر بودن باعث شده بنای تاریخی حفظ شود، چون وقتی خانهای وقف رویداد مذهبی میشود از تخریب ایمن است و حاشیه امنی برای آن ایجاد میشود.
وی با اشاره به اهمیت شیوهها و مدلها و سازوکارهای مدیریت مناسک از سوی مردم، توضیح داد: فضاهای عمومی و خصوصی که درگیر رویدادها میشود میتوانند تغییر کنند. برای خیلی از ما چهاردیواری فضای خصوصی است، ولی مناسک باعث میشود درب برخی فضاهای خصوصی باز شود و به نوعی فضای عمومی و خصوصی تنیده شده و دیگر مرز مجزایی وجود ندارد که میتواند برای شهروندان لذت بخش شود.
رویدادها به حفظ سرمایههای کالبدی کمک میکنند
کشانی همدانی تفاوت فضا و مکان در طراحی شهری را یادآور شد و افزود: فضا را هرجایی میتوانیم حس کنیم ولی مکان در ذهن مخاطب جایی است که معنی به آن اضافه شود. خیلی جاها فضای خاصی نیستند و در کل سال برای مخاطب فضای خاصی تعریف نمیکنند مثل اراضی بایر که در طول سال محل ناامن و مزاحمی است، ولی خیلی از این زمینها در مناسبتها محل برگزاری تعزیه یا برپایی یک موکب است که بدون هیچ عنصر کالبدی شاخصی تغییر هویتی میدهد و برند متفاوتی در ذهن مخاطب ایجاد میکند. از این جهت رویدادها فارغ از اینکه مذهبی یا غیر مذهبی باشند به حفظ سرمایههای کالبدی کمک میکنند، ضمن اینکه نحوه مدیریت و اینکه چه کسانی در برگزاری مناسک دخالت دارند نیز مهم است.
رابطه دو سویه بین شهر سنتی و مناسک
محسن حسام مظاهری، جامعه شناس، نویسنده و پژوهشگر مطالعات اجتماعی در این نشست به آئینی که تا یک قرن پیش در شهرهای ایران از جمله اصفهان برگزار میشد اشاره و اظهار کرد: شتر قربانی از مهمترین آئینهای از صفویه تا دوران پهلوی اول بود. این آئین در اصفهان در محل مصلی کنونی برگزار میشد که بیرون از شهر و مکانی بود که برگزاری نماز عید قربان در آنجا برگزار میشد. براساس روایت سفرنامه نویسان، از اولی ذیالحجه تدارک مراسم شروع میشد و یک شتر تزئین شده در محلات مختلف میگرداندند و نقشههای محلات نیز تعیین شده بود.
وی ادامه داد: این شتر صبح روز عید قربان با تشریفات خاص از مرکز شهر به سمت بیرون شهر برده میشد و همه همراه شده و در محل قربانی مستقر میشدند. اولین ضربه را شاه یا نماینده شاه میزد و بعد شتر به تعداد محلات اصلی شهر یعنی ۶ محله بزرگ اصفهان تقسیم میشد و نمایندگان محلات حاضر میشدند و با آداب خاصی سهم محله را میبردند، در عین حال که مشخص بود هر قسمت مال کدام محله است.
مظاهری با بیان اینکه نسبت مناسک و شهر به یک معنا مثل همین شتر تقسیم شده است، توضیح داد: همه شهر از این قربانی بهره مند میشوند. اما باید بین دو شهر در فهم نسبت مناسک و شهر باید تمایز قائل شد و مولفه سوم یعنی شهروند را هم به آن اضافه کرد. به نظر میرسد نمونه کامل مشابه آئین شترقربانی را در محرم داریم که محلات برای خود دسته دارند و هویت محلهای خود را در قالب آئین نشان میدهد. آئینهای سنتی معمولا آئینهایی هستند که هویتهای خرد محلهای در آنها کاملا تبلور پیدا میکند، با کالبد شهری مرتبط هستند، خیلی وقتها حتی شکل گرفتن معابر شهری با برگزاری این آئینها مرتبط است. هنوز هم در شهرهایی که بافت سنتی حفظ شده کاملا مشخص است صبح عاشورا کدام دسته از کدام خیابان رد میشود و این قانون به هم نمیخورد.
وی در مورد رابطه دو سویه بین شهر سنتی و مناسک، گفت: در شهر سنتی، آئین سنتی برگزار میشود و این دو کاملا با هم پیوند دارند و در اینجا نیز شهروند نقش آفرین است. آئینها به حیات شهر کمک میکنند، به شهروند در همه سنین امکان نقشآفرینی میدهند، از معدود فرصتهایی است که شهروند میتواند ایفای نقش کند و صاحب قدرت میشود. در ایام مناسک نظم شهر بههم میخورد، در عین حال که این وارونگی و آشفتگی و بهم ریختگی نظم آفرین است و اینطور نیست که شیرازه شهر بپاشد، بلکه افراد موقتا در موقعیت زمانی آئین این امکان را پیدا میکنند که از نقشهای روزمره خود خارج شوند که به آنها قدرت میدهد تا هویت یابی کنند.
این جامعه شناس با اشاره به اینکه عمده نقش آفرینی در آئینهای سنتی در قالب هویتهای خرد محلهای است، افزود: هویتهای شهری به این شکل خود را بازتولید میکند و مناسک چسبی است که افراد را به هم پیوند میزند. اما در شهر مدرن یا به تعبیر بهتر کلانشهر، این توازن به هم میخورد و این نقش متفاوت است، یعنی ما همچنان که تغییر در فرم شهر داریم در مناسک هم داریم و نسبت شهر و مناسک و شهروند و مناسک هم به هم میخورد. دلیل این موضوع است که در کلانشهر جمعیت انبوه داریم و وقتی جمعیت انبوه است، بافت و کالبد شهر هم تغییر میکند و مناطق جایگزین محلات میشوند که جایگاه هویتی محله را ندارند.
عبور از آئینهای سنتی مبتنی بر هویت محلهای
وی با بیان اینکه هویتیابی افراد در کلانشهر از هویت خرد محلهای نیست، گفت: در کلانشهرها افراد هویت فردی دارند و ذره هستند، نه اجتماعات پراکنده در قالب محلات. این موضوع را در شکل گرفتن مناسک شهری هم میبینیم، وقتی بافت محلهای به هم میخورد و هویت یابی من با بافت محلهای نیست، دیگر مناسکی هم که امکان بروز و ظهور دارد به فرد توجه دارد نه گروه. بنابراین همچنان که از شهر سنتی به کلانشهر عبور میکنیم از آئینهای سنتی که مبتنی بر هویت محلهای هستند هم عبور میکنیم و به آیینهای شهری جدید میرسیم که در این آئینها دیگر حضور گروههای محلهای را نداریم، همچنان که دیگر اجتماع محلات را نداریم، بلکه اجتماعات انبوه را میبینیم.
پژوهشگر مطالعات اجتماعی با بیان اینکه با عبور از آئینهای سنتی دیگر افراد در شکل گیری مناسک نقش آفرین نیستند، اضافه کرد: در آئینهای شهر جدید اگرچه امکان برابری جنسیتی بیشتر میشود و زنان امکان حضور دارند، اما فرد امکان نقش آفرینی و تغییر در مناسک شهری را هم ندارد و یک ذره است که به راحتی تحت کنترل درمیآید.
وی ادامه داد: وقتی افراد به شکل فردی در مناسک شرکت میکنند، دیگر عضویتی وجود ندارد، بلکه فرد یک مخاطب مصرف کننده است، درحالی که در آئین سنتی فرد، نقش داشت. در مجموع اگرچه آئینهای جدید مناسبات جدیدی فراهم کردهاند همچون برابری جنسیتی، درگیری بیشتر شهر و پوشش حضور انبوه افراد، اما در عین حال فرد تضعیف شده و تنها مخاطب است، بنابراین امکان کنترل از جانب قدرت سیاسی بسیار فراهمتر است.
مناسک سنتی و به هم خوردن قدرت
مظاهری با اشاره به اینکه یکی از زمانهایی که قدرت به هم میخورد در مناسک سنتی بود، گفت: در دوران صفوی و قاجار اینقدر این قدرت زیاد میشد و به هیجان میرسید که در عاشورا به زندان حمله میکردند و زندانیان را آزاد میکردند. چنین چیزی در کلانشهرها امکان پذیر نیست و نهاد قدرت است که آئین را کنترل و نقش آفرینی میکند.
وی با تاکید بر اینکه باید شهر سنتی و کلانشهر و آئین سنتی و جدید را از همدیگر تفکیک کرد، گفت: هرچقدر سویههای مذهبی و فرقهای در یک آئین رقیق شده باشد و امکان مشارکت برای دیگران فراهم شده باشد، به سمت آئین شهری پیش میرود.
این جامعه شناس با اعتقاد بر اینکه مناسک هم میتواند پیوند دهنده باشد و هم تضاد ایجاد کند، گفت: در بین ارامنه اصفهان احترام به امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) است وجود دارد، اما وقتی این پیوند به هم میخورد که یک حسینه بزرگ روبروی کلیسای وانک بدون هیچ سابقه تاریخی زده میشود تا همان نیمچه پیوندها را از بین ببرد. من با مداخله و تصدیگری دولت مخالفم ولی یکی از جاهایی که این مداخله نیاز است همینجاست که اتفاقا دولت انجام نمیدهد.
تبدیل مناسک به نمایش خیابانی
وی با بیان اینکه با شعار گردشگری مناسک برخی شهرها نابود و تبدیل به نمایش شده است، تصریح کرد: اگر مناسک را با باور مذهبی که در آنها وجود دارد به رویداد تبدیل کنیم، در واقع مناسک را به نمایش تبدیل میکنیم، همچنانکه وقتی عزاداری به خیابان میآید تبدیل به نمایش خیابانی میشود.
مظاهری تأکید کرد: در سیاستگذاریها باید مداخله نهادهای حاکمیت کمتر شود و حاکمیت به جای تصدی گری، تنظیم کننده فهم میدانی آئین و عدم تزاحم باشد.
بی توجهی به مؤلفه مهمی به نام شهر
محمد آقاسی، جامعهشناس و پژوهشگر حوزه افکار عمومی در این نشست، با اشاره به چند دهه مشارکت در برگزاری هیئتهای مذهبی و مطالعه کیفی چندساله در تهران پیرامون این موضوع، گفت: همیشه برای من این سوال مطرح بود که هیئتهای مذهبی در سه دهه اخیر چه مولفهای پشت سر گذاشتهاند که تغیراتی داشتهاند. استنباط من این است که به یک مقوله بسیار مهم آنقدر که پررنگ است توجه نشده، و آن هم مولفه مهمی به نام شهر است.
وی با بیان اینکه در یک دهه گذشته به شهری شدن، نه معنای شهر بلکه فرهنگ شهری، بیشتر توجه کردهایم، اظهار کرد: حتی در روستاها فرهنگ شهری جولان میدهد. شهرهای بزرگ ویژگیهایی دارند که نمیتوانند بار سنتی عزاداری سابق را تحمل کنند و نگاه تاریخی هم شاید خیلی راهگشا نباشد و باید با الان جامعه توجه کرد.
آقاسی به ویژگیهای شهر اشاره و تصریح کرد: در شهرهای جدید با سرازیر شدن روستاهای متعدد به شهر، با مقوله جدی حاشیه نشینی روبرو هستیم که در بیش از ۵ دهه گذشته کشورهای بزرگ دنیا و ایران هم با آن درگیر بوده است و با وجود تجربه انقلاب اسلامی نتوانستیم با حاشیه نشینی مقابله کنیم. برآورد شده حدود ۱۱ تا ۱۹ میلیون حاشیه نشین داریم. در این شهرها چیزی که اهمیت دارد جمعیت انبوه است و همین جمعیت انبوه به نظر میرسد فرم جدید عزاداری به وجود آورده است.
وی با بیان اینکه هیئتهای بزرگ را ماحصل تصمیمات سیاسی میبینند، گفت: من چنین چیزی را رد نمیکنم اما با نگاه جامعه شناسی باید ببینیم چه میشود که یک هیئت عزاداری در بافت شهر قابلیت پیدا میکند. این همان جمعیت انبوه است که در نظام اجتماعی شهر چنین نیازی احساس شده و مردم قبول میکنند.
این جامعه شناس با تاکید بر اینکه جمعیت انبوه و گسترده همراه خودش اپیدمیهای جدید دارد، گفت: ما اپیدمی کرونا را تجربه کردیم، درحالی که شاید از کنار اپیدمیهای مختلف گذشتیم. یکی دیگر از اتفاقات در شهر، گسترش نظام حمل و نقل است که باعث میشود با یک نظام پیچیده و گسترده روبرو شویم که در روستاها اتفاق نمیافتد.
وی شهرهای جدید را ماحصل انقلاب صنعتی دانست و گفت: شهرهای جدید برآمده از این فضاست، بنابراین زیست معیشتی ما تغییر کرده است. به عنوان مثال نوع پذیرایی در هیئتهای مذهبی در دو دهه گذشته ماحصل همین تغییر زیست معیشتی در شهرهاست و یا اقلیمهای شهری جدید دیگر تولیدی نیستند و مصرفی هستند، بنابراین در چنین اقلیم فرهنگی اگر انتظار داشته باشیم هیئتهای مذهبی صرفا تولید کننده باشند انتطار نابجایی است.
تغییر هیئتهای مذهبی در شهرهای بزرگ طبیعی است
پژوهشگر حوزه افکار عمومی با بیان اینکه واقعیت این است که برون داد شهرهای جدید تبعیض و بی عدالتی و افزایش طبقاتی است، تصریح کرد: در شهرهای جدید جنبشهای اجتماعی جدیدی میبینید؛ چه جهشهای اعتراضی و چه جنبشهای اجتماعی که با نمادها و نشانهها در شهر به وجود میآید. در چنین شهری که تاریخ زدایی، نهادزدایی، اسطوره زدایی وهویت جمعی زدایی شده، ما بهطور طبیعی با تغییرات جدید روبرو میشویم. بنابراین تغییرات هیئتها را تا حدی طبیعی میبینیم، البته با معنای درست بودن نیست.
آقاسی با اشاره به اینکه ما با تنوعی از شهرها روبرو هستیم، تصریح کرد: ممکن است یک نوع عزاداری در شهری کاملاً معنادار باشد، اما همین عزاداری در شهر دیگری کاملا بی معنا باشد.
وی با بیان اینکه به نظر میرسد هیئتهای مذهبی تلاش جدی برای بازسازی هویت خود دارند، گفت: نقدهایی که به هیئتها شد و از دست دادن بخشی از قدرت و هویت باعث شد حداقل در تهران در چند سال اخیر تلاش میشود نوع جدیدی از عزاداری را داشته باشیم. اصفهان نیز از بسترهای شهری است که پویایی هیئتهای مذهبی را دارد و هیئتهایی مثل عاشوراییان واکنش جدید به مقوله شهر و زندگی شهری است.
این جامعه شناس با تاکید بر اینکه دو ماه عزاداری در زندگی روستایی معنا ایجاد میکرد، افزود: این عزاداری یک پیوند و هویتهایی ایجاد میکرد که میراث آن در شهر است، ولی در شهر نمیتواند لزوما همانطور بماند و هرچقدر هم تلاش شود به معنای قدیمی نمیتواند اتفاق افتد. اقدامات جدید برخی از هیئتها در تهران رفتن به سمت نوستالژی محله است.
وی با اشاره به سیاست فرهنگی که سالهاست در کشور بر روی آن تاکید شده، تصریح کرد: زنده شدن محلات اهمیت زیادی دارد و اقدامات زیادی در این زمینه انجام شده است، اما در چند سال گذشته به ویژه در دوران کرونا هیئتها به سمت زنده کردن محلات و محلی شدن رفتند، البته بارقههای از آن مشاهده میشود.
پویایی و رشد فرهنگ عاشورایی برای مردم با هنر
محمد علی ناصحی، گرافیست در این نشست با بیان اینکه مناسکی که در شهر برگزار میشود در حیطه هنر شامل تصویر و نوشتار است، گفت: در تصویر و نوشتار ما درگیر فرم و رنگ خواهیم شد و این عناصر به انتقال پیام کمک میکند.
وی با اشاره به تغییراتی که محرم از قدیم تاکنون داشته است، گفت: در گذشته عزاداریها به دلیل مسائلی مثل خودجوش بودن و مردمی بودن به سمتی هدایت میشد که حرکت، رشد و پویایی داشت و در کنار آن افراد رشد میکردند.
این گرافیست با بیان اینکه نمادهایی که در مراسم مذهبی استفاده میشود سبقه تاریخی و فرهنگی دارد، توضیح داد: در جامعه ما با فرهنگ کهن و غنی، درخت سرو بهعنوان نماد سرسبزی، ایستادگی و شجاعت تبدیل به تیغه با اسامی معصومین میشود، اما اکنون میبینیم که وقتی توسط غیر مردم و دستگاهها در شهر بهعنوان عنصر بصری استفاده میشود، دستکاریهایی میشود که از حیظ انتفاع خارج میشود.
وی با اشاره به قواعدی که در تولیدات هنری مذهبی وجود دارد، توضیح داد: توازن، تعادل، قرینگی و رمزگونه بودن از نشانههای آثار مذهبی است. پویایی و رشد فرهنگ عاشورایی برای مردم با هنر روشن تر و مشخص تر میشود.
ناصحی با اشاره به آماده سازی شهر برای ایام محرم، گفت: برای مناسک آنچه از هنر نزد افراد مختلف بوده به خدمت گرفته شده است، مثلا اگر در مشهد پرچمدوزی وجود داشت عدهای میرفتند و پرچمهایی با رنگها و نقشهای مختلف میآوردند تا در مراسم استفاده شود. اما وقتی هیجان و شور وارد مراسم عاشورا شد، تفکر و شعور را به کنار گذاشت و از آن پس میبینیم که تمام رنگها را از پرچم ها زدود شد و پرچمها همه مشکی شدند.
وی با بیان اینکه در مراسم مذهبی تسلط گوینده بر شنونده و ادب رعایت میشد، افزود: دور تمام حسینه پر از مطالب و اشعار برگزیده بود، ولی امروز سیاهی و آهنگهای سریع با شور دفعی و آنی بدون تفکر برای مخاطب، مراسم را تغییر داده است.
این هنرمند با یادآوری چاوشی خوانی در ابتدای محرم، اظهار کرد: امروز طبلها و اکوهای بزرگ گاهی آزار دهنده است، درحالی که در قدیم سوگ در قدیم باری از معرفت داشت. همین الان سر چهارراهها پرچمهای از جنس آهن و بسیار کوتاه قد در زمین فرو کردهاند که گویا با عناد میخواهند آن را از حالت بیرق و اهتزاز درآوردند! امروز فرمها را کوچک و بزرگ کردهایم و نمادهای عاشورایی را بدون فکر تغییر میدهیم، درحالی که اینها ریشه تاریخی دارد.
وی با تأکید بر اینکه نماد دارای معناست و به صورت آنی نمیتوان آن را ایجاد کرد یا تغییر داد، گفت: نماد براساس خرد جمعی با پیرایش و آرایش و به گزینی به وجود میآید و در کنار خودش داستانی دارد. ما از گذشته توشه فرهنگی بسیار قوی داریم، اما نماد بدون معنا و مفهوم به دلیل اینکه ریشه ندارد از بین میرود.
مناسک میتواند شخصیت شهرها را خلق کند
محمدصادق سجادزاده، جامعهشناس در این نشست با بیان اینکه شهر به معنای موجود زندهای است، تصریح کرد: مولفه شهر بهعنوان موجود زندهای حیات، تاریخ، شخصیت، تمایز با شهرهای مجاور، هویت، گذشته و پیشینه، روحیات و خلقیات مشهود دارد که از شهری به شهر دیگر فرق دارد، بنابراین شهر دارای یک وجه قابل ارزیابی است و به تعبیری شهرها دارای معنا هستند.
وی افزود: اگر بپذیریم که شهری شخصیت دارد، مناسک میتواند شخصیت شهرها را خلق کند، شخصیت شهر چیزی است که برای ما محسوس است. بنابراین شهرها دارای معنا و یا فاقد معنا هستند. شهرهای جدید عموما فقدان معنا دارند و این فقدان معنا باعث شده تبدیل یه شهرهای خوابگاهی شوند، درحالی که شهرهای دارای هویت یا معنا، قدمت یا سابقه قابل اعتنا دارند مثل اصفهان. شهرهایی که دارای معنا، هویت و روایت هستند در دنیا قابل اعتنا هستند، اما در شهرهای بی قصه یا روایت، فقدان تاریخ یا روایت اجتماعی مشهود است.
این جامعه شناس با طرح این پرسش که روایت شهر یا قصههای شهر را چه میسازد، گفت: بخشی از روایت شهرها را آئین ها یا تاریخ میسازد، متاسفانه در حوزه تاریخ بیشتر تاریخ رجال، مشاهیر یا سلاطین و بزرگان را میبینم تا تاریخ اجتماعی در شهرها. امروز شهروندان اصفهانی خیلی روایتی از اصفهان در ذهن ندارند، درحالی که اصفهان پر از روایت است، ولی انقطاع روایت اتفاق افتاده است.
روایتها شهر را به آلبوم یا موزه زنده تبدیل میکند
وی با بیان اینکه شهرهای بی حافظه برای شهروندان و برای گردشگران فاقد کشش و جذابیت هستند، بنابراین احساس تعلق شهری نیز در این شهرها وجود ندارد، ادامه داد: روایت و روایتگری در فضای شهرها تلاشی است تا شهرها را از حالت ترانزیتی به شهرهایی با حافظه بلند تبدیل کند. روایتها عملا شهر را به آلبوم یا موزه زنده تبدیل میکند که اتفاقا میتواند هر گوشه و بخش شهر دارای معنا باشد.
سجادزاده با اشاره به اینکه امروز گردشگری ما بنا یا مکان محور است، درحالی که در دنیا گردشگری روایت مدار مورد توجه است، توضیح داد: روایتها در تاریخ ثبت شده، و اتفاقا کشورهایی که در حوزه گردشگری روایت مدار کار کردهاند، روایتها را جذاب کردهاند و گردشگر دنبال این روایتهاست. مناسک میتوانند روایتساز باشند و مناسک محرم میتوانند شخصیت برای شهر خلق کنند، در کنار روایتها، قصهها جذابند و انسانها عاشق روایت و قصه هستند.
وی با اشاره به اینکه در قمصر و کاشان، گلابگیری یک رویداد کاملا اقتصادی است، توضیح داد: این رویداد وقتی قصه پیدا میکند از سراسر ایران و جهان گردشگر جذب میکند تا یک فرایند اقتصادی و صنعتی را مشاهد کنند که تبدیل به یک آئین و روایت شده و قصههایی پیرامون آن خلق شده است. با وجود اینکه در شهرهایی مثل اصفهان تعدد و انبوه روایتها را داریم، ولی از این روایتها غفلت کردهایم و به شهرهای بی روایت و حافظه تبدیل شدهایم.
این جامعهشناس با بیان اینکه کودک و جوان امروز هیچ تصور و تجسم و روایتی از این شهر در ذهن خود ندارد، یادآور شد: اصفهان در سه دوره تاریخی محل تردد و تجمع بوده و پایتخت آل بویه، سلجوقیان و صفوی بوده است، این حجم از تمرکز و تعدد روایت و تاریخ شاید در کمتر شهری در ایران وجود داشته باشد، ولی بهره بهره ما از این روایتها این است که فرزندان ما حتی از ۵۰ سال قبل این شهر اطلاعی ندارند.
مناسک آئینی روایت ساز است
وی با اعتقاد بر اینکه مناسک آئینی روایت ساز است، تصریح کرد: امروز فرزندان ما میتوانند با این روایتها زندگی کنند و انسجام و مشارکت اجتماعی را هم بالا میبرد.
وی به فهم معنایی و روایی از شهر در برابر فهم مهندسی اشاره و اظهار کرد: به جرأت میگویم شهری مثل اصفهان بیشتر در اختیار بساز و بفروشها بوده است، درحالی که مدیریت شهری یزد بافت تاریخی را حفظ کرده ولی در اصفهان دیگر بافت تاریخی نداریم و فقط لکههای تاریخی داریم. این نگاه به نگاه فنی مهندسی و عمرانی به شهر برمیگردد نه نگاه معنایی و روایی به شهر. در شهر اصفهان امروز حجم زیادی از مساجدی داریم که سالها قبل ساخته شده، اما با همین نگاه فنی مهندسی در شهر حذف شده و تمام روایتها هم به تدریج حذف میشود و عملا نسبت مکان و روایت را از بین بردهایم.
سجادزادگان در مورد تداعی کنندگی روایت نیز گفت: نسبت مناسک و تداعی کنندگی به این معناست که وقتی از زنجان اسم میبریم یکی از چیزهایی که به ذهن میرسد تجمع عظیم روز عاشوراست، یعنی روایت و مناسک تداعی کننده است. در کاشان هم رویداد قالیشویان تداعی کننده است، بنابراین روایتها تداعی کننده هستند و شهرهایی که دارای روایت هستند در ذهنها ماندگار میشوند.
وی به گسست روایتهای نسلی اشاره و تصریح کرد: متاسفانه در شهری مثل اصفهان گسست روایتهای نسلی و انقطاع روایتها محسوس است، به این معنی که قصهها، روایتها و داستانهای شهر از نسلی به نسل بعد منتقل نشده و امروز به جرأت میتوان گفت نوجوان اصفهانی تقریبا هیچ روایتی از ۵۰ سال قبل خود ندارد، درحالی که در اصفهان در دورههای متعددی، حجم روایتها به قدری زیاد بوده که برای اشخاص روایت ساخته میشده است.
تعدد داستان ریشههای تاریخی شهر را نشان میدهد
این جامعهشناس با بیان اینکه تعدد داستان نشان میدهد شهر ریشههای تاریخی دارد، گفت: این آدمها هستند که ستون شهر هستند. فرق این شهر با شهرهای جدید این است که دلبستگی و احساس تعلق به آن وجود دارد چون حافظه و روایت دارد.
وی همچنین در مورد مشارکت اجتماعی گفت: مشارکت اجتماعی در ساخت روایت به این معناست که مردم چقدر در شکل گیری رویداد یا آئین یا مناسک نقش محوری دارند، هرچه میزان مشارکت اجتماعی در شکل گیری روایت یا داستان بالاتر باشد مانایی و پایداری آن هم بیشتر است. اساسا نقش مشارکت در شکلگیری مناسک میتواند به قوام شهری کمک کند.
سجادزادگان به خلقیات شهری و اثر مناسک بر خلقیات اشاره و اظهار کرد: اینکه اساسا مناسک دینی چه نسبتی در شکل گیری خلقیات شهری و فضای روانشناختی شهر دارد قابل توجه است، یعنی با گسترش برخی آئینهای دینی چه میزان خلقیات، روحیات یا ظرفیتهای شهر کاهش، افزایش یا تغییر کرده است.
وی با تاکید بر اینکه امروز در روزگاری به سر میبریم که جنگ و نزاع روایتهاست، گفت: متاسفانه غفلت ما از روایتهای تاریخی باعث شده ما هیج روایت، حافظه و تاریخی نسبت به گذشته نداشته باشیم، درحالی که بهترین قصه گو برنده است.
تطابق مراسم عزاداری با روح زمانه
عباس کیانی، پژوهشگر جهاد دانشگاهی اصفهان و دانش آموخته طراحی شهری در این نشست، با اشاره به اینکه موقعیت تکیههای عزاداری گفت: سیر تطور تاریخی نشان میدهد این تکیهها در دل بافت و محلات بودهاند، اما مراسم عزاداری باید خودشان را با روح زمانه تطبیق دهند، ازجمله اینکه درحال حاضر در شهری مثل اصفهان باید خود را تطبیق دهد، به همین دلیل خود را از دل بافت بیرون میکشد و به جایی مثل خیابانها و پیاده راهها میآید که تطابق با روح زمانه است.
وی با بیان اینکه مسیرهای اصلی یک بارزه مشخص دارند و آن دیده شدن است، گفت: این ویژگی بارز باعث میشود رویداد دیده شود، بنابراین اگر مناسک میخواهند دیده شوند باید در جایی باشند که در معرض دیده شدن باشند و چه جایی بهتر از خیابان و پیاده راه.
کیانی با بیان اینکه مناسک فضاها را احیا میکنند ولی به صورت موقت، تصریح کرد: مناسک مثل شمشیر دو لبه میمانند که در یک زمان فضای شهری را احیا میکنند و در زمان دیگری از آن استفاده نمیشود. جنه مثبت احیای فضاست ولی جنبه منفی این است که به مکان برچسب تقدس میزند، بنابراین نمیشود هر رویدادی را برگزار کرد. در اینجا خاطره جمعی به سمتی میرود که این محل برای یک فعالیت خاص شکل گرفته است.
وی اضافه کرد: گاهی مناسک به عناصری که در دل بافت بوده و با آن تطابق داشته کمک نکرده و به سمت دیگری رفته است. مثلا در یک بافت تاریخی مناسکی اجرا نمیشود، چون مناسک با روح زمانه فعلی خود تطابق داده نداشته است.
لزوم تطابق فرم با محتوای مناسک
این دانشآموخته طراحی شهری با تاکید بر اینکه فرمی که وجود دارد باید با محتوای مناسک تطابق داشته باشد، توضیح داد: مثال بارز چهارباغ است که از قدیم تا طراحی فعلی یک مسیر خطی است و اولین چیزی که در ذهن تداعی میکند حرکت است، اما امسال مراسم و مناسک وسط چهارباغ برگزار شد، درحالی که ماهیت سکون دارد و بدتر از آن مرزی با چادرهای سیاه شکل دادند که منطق تبرایی نمود عینی پیدا کرد و خود را از فضای عمومی تفکیک کردند.
وی با اشاره به اینکه مهمترین ویژگی فضای عمومی قابل دسترس بودن برای همه است، اظهار کرد: مراسم عزاداری محرم در چهارباغ خود را کاملا جدا کرد و این یک تناقض است.
این پژوهشگر با بیان اینکه در ادبیات شهری مفهوم تصرف فضا داریم که نمیتوان مثبت یا منفی آن را صراحتا گفت، افزود: از دستفروش که جلوی مغازه سد معبر میکند تا مدل عزاداری در چهارباغ همه تصرف فضایی است که جدا از مثبت یا منفی بودن خودش را با زمانه وفق داده است.
وی همچنین با بیان اینکه مناسک و آئینها هویتبخش است، گفت: وقتی غالبا روح مناسک عزاداری باشد بر خاطره جمعی شهر تاثیرگذار است و در دل و جان شهر رخنه میکند. ما باید بدانیم مناسک با چه هدفی، در چه فضایی و با چه ساز و کاری برگزار میشود تا به پویایی تا همافزایی داشته باشد و بتواند به پویایی شهری و اهدافی که میخواهیم دست پیدا کند.
منبع: خبرگزاری ایسنا اصفهان