به گزارش روابط عمومی جهاددانشگاهی واحد اصفهان، علیرضا فرهنگ، دکترای ادیان و مذاهب در این نشست اظهار کرد: علمگرایی امروز که با عنوان Scientism شناخته میشود، نوعی جهانبینی یا ایدئولوژی است که از روش علمی مدرن نشئت میگیرد. در این روش صرفاً ماده مبنا قرار دارد و فقط امور مادی بهطور مستقیم یا با استفاده از ابزار به شناخت این علم درمیآید؛ زیرا حواس پنجگانه انسان فقط برای درک امور مادی و نه فراتر از آن خلق شده است.
وی ادامه داد: این روش علمی چیزی نیست که فقط در قرون ۱۸ و ۱۹ به وجود آمده باشد، بلکه طی قرن ۱۲ در جهان اسلام نیز این مسئله مطرح شده بود که دانشمندان در کار علمی خود امور متافیزیکی را وارد نمیکردند؛ ولی علم جدید این مسئله را بهطور جدیتر مورد توجه قرار داد و روش علمی را به ایدئولوژی تبدیل کرد.
این پژوهشگر ادیان و مذاهب با بیان اینکه استدلالگرایی مبنای دوم علم مدرن است، گفت: کانت استدلالگرایی را عقل سلیم نامید. او شخصیتی دیندار بود و در اینباره میگفت: «ما امور را به دو دسته جوهرها و پدیدارها تقسیم میکنیم. نمیتوانیم جوهرها را بهوسیله حواس پنجگانه ادراک کنیم؛ بنابراین باید آنها را بهوسیله وحی یا کتاب مقدس ادراک کرد.» به گفته کانت نمیتوانیم درباره امور جوهری نظری داشته باشیم؛ پس باید با ایمان آنها را بپذیریم.
وی افزود: درباره پدیدارها اینگونه نیست؛ زیرا آنها را با پنج حس خود درک میکنیم. طبق نتایجی که کانت حاصل کرد، عقل سلیم انسان میتواند در عرصه پدیدارها کار کند و در همکاری با حواس پنجگانه به کمال میرسد. این مسئله مبنای روششناختی علم جدید قرار گرفت؛ یعنی ابزار شناسایی علم مدرن استدلال، مشاهده و تجربه شد و مسئله مورد پژوهش این علم همان ماده و نه چیزی فراتر از آن قرار گرفت.
فرهنگ در خصوص مشکلات علم مدرن توضیح داد: مشکل از جایی شروع شد که از قرن ۱۸ و بهویژه ۱۹ میلادی به بعد، مسئله «آنچه به شناخت ما درنمیآید، به درد ما نیز نمیخورد و تأثیری هم در زندگیمان ندارد» مطرح شد؛ سپس به مرور زمان به این نتیجه رسیدند که لازم نیست فرض نیاز به خداوند و خالقی را برای کل جهان در نظر بگیریم.
وی تصریح کرد: دانشمندان قرن ۱۹ با در نظر گرفتن نظریه داروین که در کتاب خود صراحتاً بیان کرد: «گمان نمیکنم به خالقی نیاز باشد.» سنگ قبر دین را هم تراشیدند. این دیدگاه به مرگ خدا در عرصه علمی تبدیل شد که بیش از هر چیز در جامعه جهانی امروز نفوذ دارد؛ زیرا علم مدرن با فناوری خود زندگی همه جهانیان را تحت تأثیر قرار داد و همه ما را مدیون خود کرد؛ بهطوری که هیچ بخشی از زندگی ما از نفوذ این دستاوردها مصون نماند.
این پژوهشگر ادیان و مذاهب در جمعبندی مقدمه سخنانش اظهار کرد: ما از علم ابزاری به علم محوری و از دیدگاه روششناسی یا متدولوژی علمی به جهانبینی و ایدئولوژی رسیدیم. علمی که امروزه ادعای جهانبینی دارد و مکتب آتئیست را به وجود آورده است، با عنوان Scientism شناخته میشود. Scientism را به هیچ وجه در دستهبندیهای علم ناب قرار نمیدهیم، بلکه آن را شبه علم مینامیم که متأسفانه بیش از هر چیز در ذهن جامعه بشری و مردم عامی که از تحصیلات بالایی نیز برخوردارند، نفوذ کرد.
وی یادآور شد: این دیدگاه که علم را جهانبینی و ایدئولوژی خود قرار داد، در نظامهای سیاسی و اجتماعی جهان بهمثابه الگو پذیرفته شد، از جمله نظامهای پارلمانی، دموکراتیک و لیبرال که بیش از دیگر نظامها مورد اقبال قرار گرفت؛ مانیفست نظام لیبرال سکولاریسم (secularism) است.
فرهنگ توضیح داد: این مکتب به معنای دنیامحوری بوده و مبنای سکولاریسم، آزادی افراد از باور به هر چیزی است. علاوه بر آن از عملکرد کسی که بخواهد دین خاصی را تبلیغ کند، ممانعت میکند. استفاده از وسایل و ابزاری که نمادی از دین باشند نیز تبلیغ محسوب میشود و هیچکس حق ندارد از آنها استفاده کند. هر نشانهای از دین باید از ظاهر این جوامع حذف شود. این مسئله همان عنوان جلسه امروز یعنی «دنیای مدرن و پایان خدا» تلقی میشود.
وی علمگرایی را بت بزرگ دنیای امروز دانست و بیان کرد: آموزههای علمگرایی در اذهان و روش زندگی ما بسیار تأثیرگذار است، بهطوری که نظام آموزشی که در آن تحصیل کردهایم، خواه ناخواه چنین ذهنیتی برای ما ایجاد کرده است. همواره به بیان این نکته میپردازم که اعتقاد به علم مدرن بهمثابه فرانظریهای که هیچگاه آن را به نقد نمیکشیم، در همه ما ریشه دوانده است. قصد ندارم کل بحث را زیر سؤال ببرم؛ ولی باید بدون استفاده از علمگرایی و با دقت بیشتری در اینباره بازنگری و حوزههای علمی را از یکدیگر تفکیک کنیم.
علمگرایی؛ بیماری جامعه جهانی امروز
سیدمحمد رجایی رامشه، دکترای مهندسی ذهن در ادامه این نشست اظهار کرد: ساینتیسم یا روش علمی امروزه بیماریای است که دانش جهانی به آن مبتلا شده و مدل آن تجربهگرایی است. ما دائما فرضیهای را طرح و آزمایش میکنیم که اگر پاسخ داد، به نظریه تبدیل میشود. میدانیم که خداوند از نظر مادی قابل تجربه نیست و ساینتیسم او را نمیپذیرد.
وی ادامه داد: مشکل ما درباره این علم فقط خداوند نیست؛ بسیاری از امور تا زمانی که از نظر حس و تجربه تأیید نشوند، پذیرفته نمیشوند و به این ترتیب، هرگونه ذوق و خلاقیتی را کور میکند؛ زیرا برای هر چیز جدید به استدلال نیاز دارد. ما قصد نداریم بگوییم علم بد است، ولی علم بسیار عقب است؛ زیرا منابع دیگر که میتوانند منتقلکننده دانش و یاریبخش انسان باشند، از جمله وحی و کتاب آسمانی را معتبر نمیداند؛ بنابراین از نکاتی که قرآن بیان کرده است، چشمپوشی میکنند تا زمانی که علم بتواند به آنها دست یابد.
این مدرس مهندسی ذهن بیان کرد: قرآن هزار و ۴۰۰ سال پیش درباره علم جنگشناسی، علم کامپیوتر و علوم امروز صحبت کرده و نظر داده است. امروز که انواع تکنولوژیها پدیدار شده، به بعضی نکات مورد تذکر قرآن میرسند؛ ولی بسیاری از امور را که قرآن گفته و نتوانستهاند درک کنند، قبول نمیکنند؛ در حالی که نادانی ایشان دلیل بر نبود آن مسائل و نکات نیست. انسان وقتی از چیزی آگاهی ندارد، نمیتواند درباره آن نظری هم داشته باشد. مشکل این است که در جهان امروز هرکس درباره خداوند اظهار نظر میکند، در حالی که اصلاً خدا را نمیشناسد.
وی تصریح کرد: برای برقراری قانون در جامعه ابتدا باید افراد را قانونپذیر کرد و تا زمانی که قانون در درون افراد نباشد، به آن تن نمیدهند. قانونی که در درون افراد قرار دارد، قانونی الهی و سازگار با هستی است؛ بنابراین قانون جوامع نیز باید این دو معیار را در خود داشته باشد. اگر در علم به دنبال اثبات حسی و تجربی مسائل هستیم، تجربه هم نشان داده که همه آنچه مورد آسایش و آرامش انسان است، در کشورهای اسلامی و در پی انجام دستورات اسلام برقرار میشود.
به گفته رجایی، مسلمانان دوره پیامبر(ص) با رعایت قوانین قرآن در همه دنیا نمونه شدند؛ ولی علم در تلاش است تا به بعضی از نکاتی که در قرآن گفته شده، برسد و در زمان دستیابی به دستاوردهایی که قرآن قبلاً به آنها اشاره کرده، ادعای توانمندی و کمال میکند، در حالی که قرآن این نکات را هزار و ۴۰۰ سال پیش گفته است. علم از قرآن عقبتر است؛ ولی اگر قرآن مرجع باشد، عالمان بیارزش میشوند و بت علم شکسته میشود؛ یعنی دیگر با علم نمیتوانند حکومت کنند؛ زیرا امکان قرار دادن هر چه میخواهند، در قالب نظریات علمی به انسانها نیست.
وی ادامه داد: کدام یک از کشورهای اروپایی در حال ورشکستگی نیست؟ آمریکا سالهای سال است که اگر جنگ نکند، در معرض نابود شدن قرار میگیرد؛ به همین دلیل علیه کشورهای دیگر تحریم وضع میکند؛ زیرا پولهای بیپشتوانه چاپ کرده است. در بسیاری از مقالههای اقتصادی جهان بیان شده که آمریکا برای تأمین مخارج خود مجبور به فروش سلاح است؛ ۸۰ درصد اقتصاد آمریکا جنبه نظامی دارد؛ یعنی در حال ساخت سلاح است، باید این کالای تولیدی خود را به فروش برساند و فروش سلاح به معنای برپایی جنگ است. پشتوانه پول باید طلا و نقره باشد و زمانی کشورهای جهان بدبخت شدند که دلار را پشتوانه پول در نظر گرفتند.
این مدرس مهارتهای تفکر تأکید کرد: همه این مشکلات ناشی از اداره امور انسانی بر اساس نظریات مقطعی است که چند سال پس از تأیید، باطل میشوند. قانون جامعه انسانی باید بر اساس خلقت باشد، صاحب خلقت روش کار آن را خود به ما میگوید؛ ولی ما بر اساس نظریات کسانی عمل میکنیم که خود مخلوق هستند؛ در نتیجه علم اگر دین واقعی و نه اسم آن را مرجع خود بداند، دانشمندان و مبانی امروز اهمیتی نخواهند داشت. امروز بیماری ساینتیسم مانند خوره به جان جوامع انسانی افتاده است.