سید حسن ناصری_دانشجوی رشته مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی اصفهان: از هفته گذشته که قسمت سوم کار خوانی منتشر شد، فرصتی خوبی بود تا به روح خودتان سفر کنید، به بررسی رنج و دردهایتان بپردازید، آنها را واکاوی کنید و با جنبههای جدیدی از شخصیت اسرارآمیزتان آشنا شوید. سفر پرفرازونشیبی بهنظر میرسد و مهمترین وسیلهای که باید در قسمت دمدستی کولهپشتیتان بگذارید، صداقت است.
صداقت، دربرابر خیلی از پرتگاههای سفر روح، به شما پر پرواز میدهد. اگر اولینبار است که به سفر روح میروید، ممکن است صداقت را در دوردستترین قسمت کولهپشتی قرار داده باشید. ناراحت نباشید، کوله را خالی کنید و دوباره آنها را بچینید. چینش جدید شما قطعا در راه شناخت رنج و دردهایتان کمک خواهد کرد.
در فصل چهارم کتاب «مدیریت توجه»، نیر ایال برایمان از «مدیریت رنج» میگوید. همانطور که پیشتر گفته شد، حواسپرتی تلاش مغزمان برای کنار آمدن با رنج است. اگر این واقعیت را بپذیریم، پس منطقی است که برای جلوگیری از حواسپرتی فقط باید یاد بگیریم با ناراحتیهایمان کنار بیاییم.
اما ناراحتیمان از کجا میآید؟ چرا در خیلی از ابعاد زندگی، یا حتی میتوان گفت در تمام ابعاد زندگی، از شرایط موجود ناراضی هستیم؟ اگر کمالگرایی شخصیتی را _دستکم در این یادداشت_ نادیده بگیریم، نارضایتی، جزئی از طبیعت ما انسانهاست. ویژگی پیشفرضی که در همهی ما وجود دارد اما مانند دیگر ویژگیها، به ما بستگی دارد که از آن بهخوبی بهره ببریم یا با کمک آن، به اعماق تاریک وجودمان سقوط کنیم.
چهطور میتوان از نارضایتی بهخوبی بهره برد؟ فکرش را بکنید… اگر از شرایط موجود راضی بودیم، هرگز خودرو و هواپیما اختراع نمیشد و همچنان با اسب و شتر سفر میکردیم. اگر از شرایط موجود راضی بودیم، هرگز قصد ترفیع درجه در محل کارمان را نداشتیم. یا در قسمتی دیگر، هرگز برای رساندن نمره پانزده به بیست دوران مدرسه و دانشگاهمان تلاش نمیکردیم چون بهنظرمان پانزده هم عدد خوبیست.
اگر در تمام ابعاد زندگی، رضایت حکمفرما بود، احتمالا انگیزهای نمیماند که باز هم بهدنبال رشد و پیشرفت بیشتر باشیم.
نارضایتی و رضایت، هر دو از لازمههای اساسی زندگی ماست. گاهی اوقات فکر میکنیم باید همیشه راضی باشیم؛ اما خیر! ایجاد تعادل بین نارضایتی و رضایت است که ما را در زندگی رشد میدهد. از طرفی، حتی اگر قصد داشته باشیم همواره از زندگی راضی باشیم، کاری نشدنیست. به گفتهی نیر ایال، چهار عامل روانشناختی، رضایتمندی را به امری موقتی تبدیل میکند که در این قسمت از کارخوانی، به دو مورد از آنها اشاره میکنیم:
ملالت
اولین عامل ملالت است. سال 2014 پژوهشی در مجلهی ساینس چاپ شد که از شرکتکنندگان خواست در اتاقی بنشینند و پانزده دقیقه فکر کنند. اتاق خالی بود و فقط وسیلهای آنجا بود که شرکتکنندهها میتوانستند با آن به خودشان شوک الکتریکی خفیف وارد کنند. شاید بپرسید چرا کسی باید بخواهد چنین کاری انجام بدهد؛ اما وقتی در اتاق با این وسیله تنها گذاشته شدند، 67 درصد مردان و 25 درصد زنان به خودشان شوک وارد کردند!
نویسندگان این پژوهش در پایان نتیجه گرفتند «مردم ترجیح میدهند به کاری مشغول باشند تا اینکه بیکار بنشینند و فکر کنند، حتی اگر کاری که انجام میدهند آنقدر ناراحتکننده باشد که بهطور معمول پولی هم برای اجتناب از آن میپردازند. ذهن تربیت نشده دوست ندارد با خودش تنها بماند.»
حتما دیدهاید افرادی که از تنهایی گریزان هستند. افرادی که از سکوت گریزان هستند. افرادی که تمام روز را هدفون بهگوش دارند. عوامل مختلفی در این شیوهی رفتاری موثر است اما یکی از جدیترین دلایل این کارها، فرار ذهن شخص از تنهایی و وقت گذراندن با خودش است.
شاید این افراد موقع خوابیدن دچار سختی باشند. جایی که هیچ راه فراری نیست. جایی که تمام افکار سرکوب شده در طول روز، شبهنگام و دقیقا قبل از خواب، به ذهنشان هجوم میآورد و آن را از هرطرف مورد ضربه قرار میدهد. چه جنگ ناعادلانهای!
اوقاتی از روز را بهتنهایی سپری کنید. با خود فکر کنید، بررسی کنید، تحلیل کنید. با تمام افکار خودتان روبهرو شوید. چه خوب و چه بد، آنها بخشی از شما هستند. به صدایشان گوش بدهید. آن وقت است که میتوانید راه چاره را براساس هرحرفی که افکارتان با شما میزنند، پیدا کنید. چهطور میخواهید آرام باشید وقتی نمیدانید آنها چه میخواهند؟! صلح با خودتان را از همینجا آغاز کنید. آن وقت میتوانید بدون هیچ جنگی، شب را به آرامی بخوابید.
سوگیری منفی
عامل دوم سوگیری منفینگریست؛ پدیدهای که در آن رویدادهای منفی بیشتر به چشم میآیند و بیش از اتفاقهای مثبت یا معمولی جلب توجه میکنند.
همهی ما تا حدی با آن درگیر هستیم. نمونهی واضح آن در ثبت خاطرات بد، نمود پیدا میکند. از اتفاقات خوب زندگیمان کلیاتی در ذهن داریم اما فقط کافیست با صمیمیترین دوستمان، دعوایی جانانه داشته باشیم. تا عمر داریم، جزءبهجزء کلمات ردوبدل شده، عواطف آن لحظه و حالات گفتاری دوستمان را بهخاطر خواهیم آورد و باعث آزردگیمان خواهد شد.
از سوگیری منفینگری هم میتوانیم در راهی مفید بهره ببریم. درست مانند نارضایتی که بالاتر حرفش بود، سوگیری منفینگری را هم باید به تعادل برسانیم. این عامل احتمالا باعث تکامل ما میشود. چیزهای خوب دلپذیرند اما چیزهای بدند که میتوانند ما را بکشند و به همین دلیل است که ما به اتفاقهای بد توجه میکنیم و اول آنها را بهخاطر میآوریم؛ مفید و در عین حال آزاردهنده.
اگر قرار بود اتفاقات خوب را بیشتر بهخاطر آوریم، آن وقت چهطور از سختیهای زندگی درس میگرفتیم؟ چهطور روزبهروز با پشت سر گذاشتن یک اتفاق بد، رشد میکردیم درحالیکه آن را خیلی زود به فراموشی سپردیم؟ پس میبینید که سوگیری منفینگری به خودی خود بد نیست؛ فقط باید از این شمشیر دولبه، در بهترین زمان استفاده کنیم.
وقت تمرین و سفری پرماجرا به روح بلند و بیانتهایمان رسیده. هدفون را از گوش بردارید. توجهتان را به خودتان معطوف کنید و راه را برای شنیدن صدای تمام افکارتان باز کنید. از آنها نترسید. شاید در وهلهی اول ورودشان خشن بهنظر برسد، اما اگر خودتان اجازهی ورود به آنها بدهید، از حسننیت شما استقبال میکنند و بهزودی با شما از در صلح وارد میشوند.
تمرین چهارم:
چهار چیز را نام ببرید که هنگام انجام دادنشان به حواسپرتی تمایل داشتید. توصیف کنید که برای پرت کردن حواستان چهکار کردید؟
بهعنوان مثال: موقع تمیز کردن اتاقم، با دفتر و کتابهای قدیمی درگیر میشوم و حواسم بهکلی از اتاق و هدفی که داشتم پرت می شود.
سازمان دانشجویان جهاددانشگاهی واحد اصفهان میکوشد با انتشار سلسله مطالب «کار خوانی»، مخاطبان خود را در مسیر رسیدن به شناخت بهتر خود، برای رسیدن به رضایت شغلی یاری کند. یادداشتهای پیشین، با هشتگ کارـخوانی در شبکههای اجتماعی این سازمان به نشانی studentcity.isf@ قابل دسترسی است و یادداشتهای آتی نیز، به معرفی کتاب «مدیریت توجه» اختصاص خواهد داشت؛ کتابی که راهنمایی است برای تصمیمگیری و عملیکردن تصمیمها و به نتیجه رساندن هدفها، تا نیرو و امیدی به خواننده ببخشد که برای وقت باقیماندهاش نقشه بکشد، جاهطلبیهایش را کشف کند و همانطوری زندگی کند که دوست دارد.