تصویر فوق احتمالا برای بیشتر مخاطبان این یادداشت آشناست. تصویری که بیشتر آدم را یاد ورودی مجتمعهای مسکونی یا اداری، با چارچوب امنیتی و مالکیت خاص آنها میاندازد. کوچهها و گذرهایی که با هماهنگی اهالی یک کوچه و بیش از همه به بهانه افزایش امنیت، شخصی میشوند. افراد ناآشنا اگر سوار بر خودرو باشند که تقریبا با ممانعت صددرصدی مواجه میشوند و اگر هم پیاده باشند، با یک دافعه ذهنی از ورود به گذر مورد نظر خودداری میکنند. آیا این مسئله را میتوان حق مشروعی برای بخشی از ساکنین یک گذر دانست؟
گذرها، جزء فضاهای عمومی شهر هستند؛ وقتی میگوییم «عمومی» یعنی هیچ کس حق ندارد، به هر دلیل یا بهانهای، بخشی از آن را تصرف کرده و غیر را از آمد و شد به آن منع کند. چنانچه امنیت، دغدغه ساکنینِ کوچههایی از این دست باشد، استفاده از نگهبان محلی، اخلالی در جریان زندگی روزمره ایجاد نمیکند. اما مشکل اصلی، آن اهرم راهبندی است که حق به جانب، بخشی از فضای عمومی شهر را در انحصار گروهی خاص قرار میدهد و شوربختانه این پدیده، در محلههای اعیاننشین شهر بیشتر به چشم میخورد. البته کم نیستند نمونههایی از این دست. وقتی مدیر یک مجتمع مسکونی اذعان میکند، اجازه حضور افرادی غیر از ساکنین مجتمع خود را در پارک حاشیهای-فضای سبز- مقابل مجتمع نمیدهد تنها به بهانه امنیت بیشتر، یعنی بخشی از فضای عمومی را در انحصار و مالکیت خود درآورده است. بنبستهایی که با دربهای توری فلزی، محصور میشوند، جاپارکهای حاشیهای خیابان که بعضا با یک چهارپایه زهوار در رفته، ساعتها به مصادره صاحب مغازه مجاور در میآیند، همگی نمونههایی از مالکیتهای یواشکی است که نه تنها با اینکه یک امر ناروا به شمار میرود که در بسیاری موارد، در صورت اعتراض به آنها در قبال اقدام نادرستشان، با توجیهاتی نادرستتر خود را محق میدانند!
تصور کنید از فردا هر یک از ما تصمیم بگیریم، کوچه محل سکونت یا کار خود را با این روش، شخصی کنیم، چه اتفاقی میافتد؟ شهر تبدیل به یک بازی مــاز بزرگ میشود که شهروندان مجبورند هر روز برای رسیدن به مقاصد مورد نظرشان، تنها مسیرهایی را که به روی آنان باز است، کشف کنند تا به مقصد برسند.
حق نظارت ساکنین بر فضای عمومی بلافصل خود، حقی مشروع و حتی به منظور افزایش امنیت روانی شهروندان، امری ضروری است. اما نباید فراموش کنیم، ساختار این نظارت محلی، به هر طریقی نمیبایست بر بار ذهنی جامعه تحمیل شود. شهروندان علاوه بر آنکه باید از حقوق خود نسبت به فضای عمومی آگاه باشند، باید از چارچوب اختیارات خود نیز در قبال مداخلاتشان در فضای عمومی مطلع باشند. چارچوبی که تبیین میکند، چنانچه فردی حقی را به ناروا، برای خود در فضای عمومی تولید کند، در واقع حق قانونی سایر همشهریهای خود را از میان برده است. در حالی که نباید فراموش کنیم، در تأمین امنیت، همیشه حدی از حضورپذیری و آمد و شد نه تنها بد نیست که در برقراری امنیت ضروری است.
بنابراین باید بپذیریم ایزوله کردن محیطهای شهری، توسط مدیران یا شهروندان، بازتولیدی جز محیطهای غیرسرزنده و سوت و کور، تنهاییِ بیشتر در جریان حیات شهروندی و منزوی شدن محیطهای عمومی در پی نخواهد داشت و این مسئله باید توسط خودِ شهروندان حل شود و به یک فرهنگ شهروندی مبدل گردد.