«امالاسرا» را که میشنوید، چه کسی را به خاطر میآورید؟ امالاسرا، لقب زنی غیر از حضرت زینب کبری(س) است. او زنی ایرانی است به نام بهجت افراز که پا به سن گذاشته، بازنشسته شده و رسالتی چون حضرت زینب(س) داشته است.
بهجت افراز، خواهر بزرگتر دو شهید راه انقلاب به نامهای رفعت و محبوبه افراز است که بر کرسی ریاست ادارهٔ اسرا و مفقودین جنگ در هلالاحمر نشست.
حضرت زینب(س)، ابداعکنندهٔ مبارزۀ نرم و بلندمدت در صدر اسلام بود. این نوع مبارزۀ زنانه میتواند از دل جنگ و خونریزی، زیبایی محض بیرون بکشد و پیروز میدان نبرد را به سرشکستهای بیآبرو بدل کند. میتواند نتیجهٔ جنگ سخت را از این رو به آن رو کند. امالاسرا هم، چنین کاری کرد. واژه «اسیر»، حامل مقدار قابل توجهی از احساس ضعف، خشم و حقارت است و زشتیها و بدیهای جنگ را در ذهن تداعی میکند. بهجت افراز از دل زشتیهای جنگ، زینبگونه، زیبایی خلق کرد و نقطهٔ مقابل این واژه را به کار گرفت و آن را در میان مردم تثبیت کرد. فکر کنید که به جای آتش، بگوییم آب و به جای درد بگوییم درمان و به جای اسیر هم، بگوییم آزاده.
فرهنگستان زبان و ادب فارسی، واژگان جایگزین بسیاری را ارائه داده که مورد اقبال مردم قرار نگرفتهاند؛ اما استفاده از واژهٔ «آزاده» به جای «اسیر» که مفهومی کاملاً متضاد با هم دارند، از معدود واژههای جایگزینی است که فرهنگسازی شده و در این چهل سال مورد اقبال مردمی قرار گرفته است.
کتاب خاطرات بهجت افراز به قلم حکیمه امیری، در انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی با عنوان «امالاسرا» منتشر شده است. از آنجایی که خاطرات او با زندگی خواهرانش درآمیخته، تلاش کرده تا بخش مهمی از کتابش را به خواهران مجاهدش اختصاص دهد و پرده از جنایات سازمان مجاهدین خلق در ترور آنها بردارد. امالاسرا بیش از هر چیز بر عطوفت انسانی و احساسات مادرانه در بیان خاطراتش از ادارهٔ اسرا و مفقودین جنگ تکیه داشته است.
در بخشهای پایانی این کتاب، نامههای اسرا، دستنوشتههای بهجت، رفعت و محبوبه افراز همراه تعدادی عکس ارائه شده است.
در بخشی از خاطرات بهجت افراز در کتاب «امالاسرا» آمده است: روزی خانمی به اداره ما آمد که پسرش مفقودالاثر بود. دختر جوانی هم همراه او بود. به مادر مفقود عرض کردم: «تحصیلات دخترانتان در چه حد است؟» پاسخ داد: «دیپلم است.» گفتم «منزلتان کجاست؟» گفت: «جاده ساوه است.» به ایشان عرض کردم: «ما به نیرو احتیاج داریم، میخواهید دخترتان اینجا مشغول به کار شود؟» انتظار داشتم آن خانم خوشحال شود و استقبال کند؛ چون در آن زمان واقعاً خیلیها آرزوی استخدام شدن داشتند؛ اما آن خانم پاسخی به من داد که واقعاً شرمنده شدم. به من جواب داد: «خانم ما فرزندمان را ندادیم که از قِبَل خون او، دخترمان استخدام شود. اگر بخواهید به خاطر پسرم، دخترم را استخدام کنید، نه؛ قبول نمیکنم؛ چون پسرم قبل از اینکه به جبهه برود، به من میگفت که مادر مبادا بروی در صف کوپن بایستی و بخواهی جنس بگیری و به این ترتیب تعداد صفها را زیاد کنی که دشمن از آن سوءاستفاده و عکس شما را در روزنامههای خارجی چاپ کند. صبر کن، وقتی همه مردم اجناس کوپنی خود را گرفتند و دیگر صفی وجود نداشت، برو ارزاق خود را بگیر.»
بهجت افراز پس از سالها خدمت، در سال ۱۳۹۷ دار فانی را وداع گفت و به خواهران شهیدش پیوست.
منبع: کتاب «امالاسرا» به قلم حکیمه امیری